دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

 

   سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.

  این ایّام برای شیعیان ، ایّام عزاداری و سوگ است ، امّا فراموش نکنیم که سوگواری را آدابی است که باید از پیامبر رحمت و مهربانی آموخته شده و عمل شود ! شاید مهمترین ادب در این سلوک آراستگی به اخلاق نیکو و بالا بردن معرفت باشد !! پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در روایت معروفی فرمودند : من مبعوث شده ام تا زیبایی ها و بزرگواری های اخلاقی را تمام کنم !! (کتاب مکارم الاخلاق)

  پیامبری که لازم است برای شناختش و فهم بخشی از زیبایی هایش ابتدا تاریخ جاهلیّت آن زمان را بدانیم و بعد برخوردهایی که با او شد . اینکه یهودی بر سرش زباله و آشغال می ریخته یا اینکه دندان مبارکش شکست ، ولی بجای لعنت قومش آن ها را دعا نمود یا اینکه سنگش زدند و مسخره اش کردند ، ولی دست از دعوتش برنداشت یا اینکه اذیّت کنندگانش را بخشید و ... تنها گوشه ای کوچک از هزاران هزار مکارم اوست ، اویی که فقط طبیب نبود ، بلکه طبیبی دوره گرد (به معنای بیکار نه ، بلکه به معنای دلسوز) بود که بیماران را با رفتار زیبا و بی نظیرش مداوا می کرد ! اویی که نمکین تر از یوسف صدّیق بود و اثر لبخندش آنچنان جذبت می کرد و رخسار نوررانیش آنچنان مجذوبت می کرد که گرمای محبت را معنا می بخشید و کمال عاطفه را مجسم می نمود ! اویی که ...

  امروز داشتم کتاب «محمّد» نوشته خانم کارن آرمسترانگ با ترجمه آقای کیانوش حشمتی از انتشارات حکمت را مطالعه می کردم ! جالب است که بدانید این خانم مسیحی که 7 سال راهبه کاتولیک بوده و سال ها در زمینه ادیان مطالعات تطبیقی می کند بعد از کتاب «سلمان رشدی» و برای آگاهی مردم غرب این کتاب را نوشته و می گوید : «من این کتاب را به این خاطر نوشتم که در واقع ، افسوس می خورم که سیمای محمّد برای مردم غرب فقط تصویری باشد که کتاب «رشدی» ارائه می دهد . حتی اگر می فهمیدم که هدف او از این داستان چه بوده است باز هم بیان حقایق مربوط به سیمای واقعی محمّد برایم بسیار مهم بود ، زیرا محمّد ، پیامبر اسلام ، را یکی از نوادر تاریخ بشریّت یافته بودم ...»

 او همچنین در جایی دیگر می گوید : «بیشتر مردم غرب آنچنان از اسلام بی اطلاع هستند که به هیچ وجه نمی توانند در داوری های خود نظر منطقی و صحیح ابراز نمایند .»

  به این جمله خانم آرمسترانگ که رسیدم از خودم سؤال کردم آیا من از این خانم بیشتر درباره پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلّی الله علیه و آله) می دانم و او را بیشتر از این خانم می شناسم ؟!! بد نیست بدانید امام رضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) در روایتی فرمودند : « إنّ النّاسَ لَو عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا. » اگر مردم زیبایی‌های سخنان ما را می‌شناختند ، بی‌شک از ما پیروی می‌کردند. (کتاب معانی الأخبار)

  آری ! ما هم با عمل نیکو و هم با بیان نیکو از زندگی این بزرگواران و معارف این خورشید های هدایت می توانیم هم بهره فراوانی را خودمان ببریم و هم دیگران را رشد و تعالی دهیم ، ولی فراموش نکنید و از این نکته غافل نشویم که این راه و مسیر بسیار پُر سنگلاخ و سخت است و به این سادگی ها نیست !! این سختی تا جایی است که باید خیلی با معرفت بود و در عین حال بسیار حلیم که صفتی بالاتر از صبر است ، همان کاری که امام حسن (علیه السلام) انجام داد و در جایی که سکوت قابل فهم نبود کاری را کرد که عقل می فهمید و عشق معنا می کرد ! آری گاهی صدای سکوت از صدای هزاران فریاد بلندتر است ، همان که شاید بتوان این بیت حضرت خواجه شیراز را تأویل به حال او کرد که :

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود            کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد

     امروز نه تنها ما ، بلکه جهان پیرامون به معارف و سخنان این اسوه های معرفت بیش از پیش نیاز دارد و در جاهلیّت مدرن که از جاهلیّت عربی بسیار تاریک تر و ظلمانی تر است ، بیشتر به این آب گوارا نیاز دارد .  این چند بیت را با هم زمزمه کنیم و سعی نماییم از امروز تأمّلی نماییم تا موجب تلنگری برای تلاش باشد :

 ز احمد تا احد یک میم فرق است    /   جهانی اندراین یک میم غرق است

یقینا میم احمد میم مستی ست       /   که سر مست از جمالش چشم هستی ست

زاحمد هردو عالم آبرو یافت           /    دمی خندید و هستی رنگ و بو یافت

اگر احمد نبود آدم کجا بود           /    خدا را آیه ای محکم کجا بود

چه می پرسند کاین احمد کدام است /  که ذکرش لذت شرب مدام است

همان احمد که آوازش بهار است       /  دلیل خلقت لیل و نهارست

همان احمد که فرزند خلیل است        /  قیام بتشکنها را دلیل است

همان احمد که ستار العیوب است        /  دلیل راه و علام الغیوب است

همان احمد که جامش جام وحی است   /  به دستش ذوالفقار امر و نهی است

همان احمد که ختم الانبیا شد             /   جناب کنت و کنز مخفیا شد

همان اول که اینجا آخر آمد                 /   همان باطن که بر ما ظاهر آمد

همان احمد که سرمستان سرمد             /   بخوانندش ابوالقاسم محــــــــــــــــــمد (ص)

محمد میم و حا ء و میم و دال است         /   تدارک بخش عدل و اعتدال است

محمد رحمه للعالمین است                     /   کرامت بخش صد روح الامین است

محمد پاک و شفاف و زلال است              /    که مرات جمال ذوالفقار است

محمد تا نبوت را برانگیخت                     /    ولایت را به کام شیعیان ریخت

ولایت باده ی غیب و شهود است               /   کلید مخزن سر وجود است

 

برای امام حسن (علیه السلام) :

اول تو را سرشته و انسان درست کرد     /       شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد

بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد             /       تا از من خراب مسلمان درست کرد

می خواست رحمتش همه جا را بغل کند       /    با اشک های چشم تو باران درست کرد

باید برای بندگی سجده هایمان                   /   یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد

بالم اگر به درد پریدن نمی خورد                   /  یک سایبان که می شود از آن درست کرد

من زندۀ نسیم مسیحا دم توأم                       /  آدم اگرشدم به خدا آدم توأم

 

برای امام رضا (علیه السلام) :

بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور     /     هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور

دستی به روی سینه و دستی به سوی تو      /    روی لبم گُل می‌کند آقا سلام از دور

تصویر زیبایی ست از بالا که می‌بینی           /   سوی تو می‌آیند آهوهای رام از دور

گاهی نسیمی سوی مشتاقان خود بفرست       /   گاهی بده این زخم‌ها را التیام از دور

بین من و تو چارده ساعت زمان راه ست          /   از منزل این هیچ تا ماه تمام از دور

من آشنا هستم به این درگاه از نزدیک            /    من حتم دارم دعوتم کرده امام از دور

 

                                                    ****

این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید       /      دارو؟...نه در این برگه دارو خانه بنویسید

مشهد-حرم یک عمر پشت پنجره فولاد       /     جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید

این بغض ها جای خودش آقا برای من         /     اشک روان تا ناودان چانه بنویسید

روزی دو ساعت آه-پشت پنجره فولاد           /    لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید

نامم درون لیست باشد هرچه که باشد          /    زائر اگرکه نیستم دیوانه بنویسید

"این جاست داروخانه ی تضمینی عالم"        /    این جمله را بالای سقاخانه بنویسید

هرروز اگر امکان ندارد لااقل آقا                   /   توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید

تامستی از حد بگذرد در مجلس مستان            /   این شعر را روی لب پیمانه بنویسید

 

                                                  ******

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند          /        به چه مقدار به زائربدهم فکر کند

ازشما خواستن عشق است ضرر خواهدکرد       /     هرکه دروقت گدایی به رقم فکر کند

بهتراین است که زائر اگر آمد به حرم              /    دوقدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد             /    زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دوتا ساق به دوش گنبد              /    به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال              /    فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند

به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد          /    چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام            /   کربلایی شده هرکس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد              /   خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا درحرمت دم بدهد               /   جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب                  /   هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

 

                                               ******

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم        /     بی تو من از جوانی خود سیر می شوم

من در شعاع پرتو شمس الشموسی ات     /    بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

آئینه کاری حرمت ذرّه پرور است            /   من در رواق چشم تو تکثیر می شوم

در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را        /   اینجاست آنکه لایق تکفیر می شود

من در شمار سلسله ی راویان شدم            /  چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم

من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند       /  دارم به پای خویش سرازیر می شوم

وقتی که آه می کشم از پرده ی نیاز             /  بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم

بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا             /  هرچند با نگاه تو اکسیر می شود

نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد                /  کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم

آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب           /  بر بال کفتران تو تحریر می شوم

این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود            /  گرچه دو رنگ، دور ز تزویر می شوم

برداشت سیل گریه بساط زیارتم                     /   نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم

حوض حیات تو بدهد مرده را حیات                  /  من نیز با تو عیسیِ تأثیر می شوم

وقت ورود در حرم تو هوایی ام                        /  وقت خروج تازه زمینگیر می شوم

بادا شلوغ، دور و برت کعبه ی عزیز                   /  من حاجی توام که به تقصیر می شوم

یک روز اگر که زینت دیوار تو شدم                    /  آئینه را گذاشته شمشیر می شوم

 بچه ها یادتان باشد هر وقت رفتید زیارت امام رضا (علیه السلام) همه بچه های کلاس رو دعا کنید تا در زندگیشون هر کجا هستند موفق باشند و سربلند .

احادیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را اینجا و اینجا و اینجا ببینید .



             با آرزوی موفقیّت های روزافزون برای همه عزیزان / یا علی

  • morteza jalali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی