دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

  امروز کلاس را با غرغر مسؤولین مدرسه شروع کردم ، چون دیر آمدم آن هم نیم ساعت ! بخاطر همین از هر یک از کلاس ها یک ربع کم گذاشتیم و قرار شد بعداً یک کلاس جبرانی داشته باشیم . فقط محمدصدرا سر وقت آمده بود . پدر محمدرضا را ورودی مدرسه زیارت کردم و این یعنی اینکه محمدرضا هم یکی دو دقیقه زودتر از من رسیده بود و سروینا خانم هم بعد از من آمد چون تو ترافیک گیر کرده بود .

  ظاهراً بچه ها هم بدتر از استاد هنوز روال جدید برایشان جا نیفتاده است ، قرار شد از جلسه بعد ساعت 3 شروع کنیم و با توجه به یک ربع استراحت بین کلاس ، ساعت یک ربع به شش تمام کنیم . حالا با این دیر آمدن بچه ها دیگر نمی دانم این غرغر چه معنا دارد ؟!! حالا کی غرغر ما صدایش در بیاید خدا می داند ؟ خدا کند هیچ وقت در نیاید ، چون بنده همچنان که صبرم زیاد است ، اگر تمام شود ، دیگر تحمّلم هم سخت است . حالا با شخص کار ندارم ، باید بگویم هیأت شطرنج تهران آنقدر جا برای غرغر دارد که بتوان یکسال نشست و همش غر زد . این البته حرف بنده نیست ، می توانید از مربی های دیگر هم بپرسید !

  کلاس را با تمرین آچمزی شروع کردیم و بعد سرفصل جدید را که بحث ترکیب است براساس کتاب های مختلف توضیح دادیم . مادر محمدصدرا زحمت کشیدند و کتاب «ترکیب در شطرنج» استاد مرتضوی را که کتاب کار این ترم می باشد تهیه کردند . قرار شد بچه ها این کتاب را با خود به کلاس بیاورند و تمریناتی را که سر کلاس مشخص می کنیم در کلاس حل کنند . البته اگر خودشان علاقه داشتند حل تمرینات کتاب در خانه برای پیشرفتشان خیلی خوب است .

  روال کلاس ما هم در این ترم که ترم آخرمان است بدین شکل می باشد که در کلاس اوّل تمرینات آچمزی را حل نموده و بعد درس را می دهیم و در کلاس دوّم تمرینات درسی که داده ایم را براساس کتاب کار انجام می دهیم و در آخر هم بازی می کنیم . امروز هم همین کار را کردیم . در کلاس دوّم بچه ها گفتند : آقا تمرینات خیلی سخت است ! بهشان گفتم : اینقدر تنبلی نکنید ، یه کم هم زحمت بکشید . تازه هر چقدر تمرینات سخت تری را حل کنید و با بررسی بفهمید بیشتر پیشرفت می کنید . خودشان هم وقتی حل تمرینات را دیدند فهمیدند ، خیلی هم سخت نبوده و از باب معما چون حل شود ، آسان شود ، کار برایشان آسان شد .

  آخر کلاس که بازی کردیم با سروینا بعد از بازی نکات بازی و اشتباهاتش را بررسی نمودیم و بعد چون وقت داشتیم یک بازی هم با محمدرضا انجام دادیم که خیلی خوب شروع بازی را آمد . بچه ها امروز خیلی سرحال و بانشاط بودند . در بین کلاس هم درباره کلاس هایی که تابستان می روند کمی صحبت کردیم . راستی زمان ما هم این همه کلاس بود ؟

  گزارش تصویری این جلسه :


بابا آقا محمدصدرا موبایل مبارک ! پس شیرینی اش رو کی میدی پسر ؟


شنیدید میگن جوجه رو آخر پاییز می شمرن ، خُب بفرمایید !!


این هم صحنه آخر بازی محمدصدرا و محمدرضا ، محمدصدرا بعد از کلاس تو حیاط فدراسیون بهم گفت : آقا اگه یکم فرصت داشتم می بردمش ، ما هم گفتیم : خُب بسم الله ببینم هفته بعد چه می کنی !؟

 بچه ها راستی عیدتون هم مبارک ، فقط حواستون باشه رفتین مهمونی زیادی نخورید یه موقع مریض بشیدا !

                                         موفّق و پیروز و سربلند و شاد باشید / یا علی

 

  • morteza jalali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی