دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

   ما از بس گفتیم بچه ها قبراق و سرحال شده اند که امروز این قبراقی و سرحالی از آنطرف بوم افتاد !! از ابتدای شروع کلاس ما در اردیبهشت ماه بچه ها دو سه بار حسابی شلوغ کرده اند و صدای مسؤولین مدرسه شطرنج را درآورده اند !! البته این را یواشکی بگویم که من حق را به بچّه ها می دهم چون نیاز به بازی و نشاط دارند ودر بیرون محوطه و یا مدرسه جایی برای خالی کردن انرژی شان نیست !!

  امّا شاید بد نباشد به والدین محترم متذکّر شوم که اگر یکبار دیگر از اینجور اتفاقات بیفتد دیگر بنده نمی توانم جلوی تصمیمات عزیزان مسؤول را بگیرم !! یعنی امکان دارد مانع ثبت نام بعضی بچّه ها بشوند !! باور بفرمایید تهدید نمی کنم و باید بگویم واقعاً شلوغ ترین کلاس ، کلاس ماست !! البته علّتش کمی برای خودم معلوم است ، ولی اجازه دهید مختصر کنم و بگویم بنده در کلاس اصلاً رسمی برخورد نمی کنم و سعی می کنم بیشترین آزادی ممکن !! و نه آزادی بی حدّ و حصر و بی مرز را به بچه ها بدهم ، چون خودم پشت همین میزها بزرگ شده ام و می دانم قفلو زنجیر کردن این بچّه های معصوم ؛ یعنی خیانت !!! امّا همه شرایط دست بنده نیست و ما داریم کنار هم زندگی می کنیم ، بنابراین به بچّه ها بفرمایید وقتی می آیند خیلی آرام با هم بازی کنند !!!

  کار امروز بچّه ها خودم را هم خیلی ناراحت کرد و خیلی خیلی سعی کردم خودم را کنترل کنم !! باور بفرمایید بنده هم احساس دارم و تراکتور یا ماشین آهنی نیستم !! البته بتمن و سوپرمن هم نیستم !! بنابراین در این جور مواقع اذیّت می شوم !! بچه ها علاوه بر اینکه به اموال عمومی مدرسه صدمه زدند ، متأسفانه جلوی بنده هم اینکار را تکرار کردند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بچه ها به اعتراف خودشان مهره ها را به صفحه فلزی دیاگرام می کوبیدند و می خندیدند !! واقعاً خدا را شکر که مهره ای نشکست والّا یا بنده یا والدین محترم باید از جیبمان یک صفحه / مهره کامل می خریدیم برای یک مهره !!! به اعتراف خود بچه ها همه شان اینکار را کرده بودند ، ولی جلوی بنده به جز نیما همه اینکار را مرتکب شدند !!! خدا را شکر لااقل یک نفر پیدا شد که ظواهر را حفظ کند !!! واقعاً صحنه زشت و زننده ای بود !!! امیدوارم تکرار نشود !

  آراد و یزدان و اشکان را از کلاس انداختم بیرون چون واقعاً عصبانی بودم ! تمرینات آچمزی را حل کردیم و می خواستیم درس را شروع کنیم که خانم دیّان در زدند و خواستند تا بچه ها بیایند داخل ، گفتم که باید 5 دقیقه دیگر بمانند !! درس امروز را که قانون مربع بود ، چون قبلاً گفته بودیم بچه ها همگی خوب بلد بودند !! یکی دو تا مثال حل کردیم و بعد پیاده رونده را تعریف کردیم تا بچه ها برای جلسه بعد زمینه داشته باشند ! در آخر هم بچه ها بازی کردند و گفتم که نمی خواهد این جلسه ثبت کنند !!

  درباره شرکت نیما در مسابقات پنجشنبه قبل هم برای بچه ها یک توضیح مختصر دادم و به بچه ها گفتم که واقعاً کلاس خوبی دارند و باید قدر کلاسشان را بدانند و تمرین ها را خوب انجام دهند !!! نکته دیگر اینکه بچه ها حتماً طرح درس ها را بخوانند و هر هفته سعی نمایند بخشی از طرح درس های گذشته را تکرار و مرور کنند مخصوصاً آن هایی را که یادشان رفته است !

  برای مادر یزدان هم داستان کلاس را گفتم و از ایشان خواستم با والدین آراد صحبتی کنند ، چون آراد بخاطر یکی از همان شلوغ بازی های تاریخی حسابی زیر ذربین هست و همه شلوغی ها رو میاندازند تقصیر این بنده خدا ، البته آراد شلوغ هست ، ولی تنها شلوغ نیست !!! برای مادران محترم دیگر هم وضعیت کلاس را توضیح دادم !!! نمی دانم دیگر باید چه کرد ؟ امروز یادم رفته بود دوربین را بیاورم و بنابراین دیگر گزارش تصویری نداریم !!


                                          با تشکر و آرزوی موفقیّت برای والدین محترم و عزیز / یا علی  

  • morteza jalali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی