دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

   امروز از سردرد داشتم می مردم . می خواستم سرم را بکوبم دیوار و بشکنمش ، ولی دیدم خب می گویند طرف دیوانه شده است ، تازه سردردم بیشتر می شد نه کمتر !! تازه فهمیدم یه عقلی فعلاً تو کلّه ما هست برای دو دو تا چهار تا کردن و بعد تصمیم گرفتن !!


  هر کاری کردم لحنم شبیه شروع متن «بیگانه» آلبر کامو شود یا مثلاً شبیه آلن دلون در اسلحه بزرگ ، نشد که نشد !! آخر می دانید ما در جامعه شبه مدرن زندگی می کنیم و بالتّبع معادلات ما همیشه شبیهِ یا شَبَهِ جامعه مدرن است نه خود آن معادلات !!! پس چرا انتظارات ما اینقدر می خواهد عین جامعه مدرن باشد ، بلکه طبق این حرف ها باید شبیه آن ها باشیم نه مثل و عین آن ها !!! اصلاً اینکه مثل آن ها نیستیم خوب است یا بد ؟ تا حالا به این فکر کرده بودید ؟ حالا چه مدرنیته حوالت تاریخی ما باشد و چه نباشد !! تا حالا فکر کرده اید جامعه بر ما تأثیر می گذارد یا ما بر جامعه ؟ ! می گویید هر دو بر هم !! خُب قبول حالا بفرمایید این تأثیرات را می دانید یا بهتر است بگویم می فهمید ؛ یعنی درک می کنید و علمتان خود آگاهانه است یا ناخود آگاهانه ؟!! می فرمایید در این تأثیر و تأثّرها آیا ما و جامعه حق انتخاب داریم یا نه ؟! اگر داریم چرا و اگر نداریم چرا ؟ اصلاً مگر جامعه موجود زنده است که حق انتخاب داشته باشد ؟ تا حالا فکر کرده اید جامعه چیست ؟ !!!

  خُب خواننده عزیز چرا ناراحت می شوی و چرا تعجّب می کنی ؟ کمی صبر کن !! با این صبرت چگونه می خواهی رمان 400 صفحه ای مرا بخوانی وقتی سال بعد ، البته به امید خدا ، منتشر شود !! آیا این حرف ها به نظرت قلمبه سلمبه میاد ؟ اگه اینطوری هم که تو می گی باشه ، یه کم از اون سلول های خاکستری خرجش کن تا ذهنت قوّت بگیره !! منظورم اینه که کمی فکر کن فکر !! میدونی ماها بیشتر در حال خیالیم تا فکر !! می پرسی چه فرقی می کنن این ها ؟ خُب خوش تیپ باید یه کم منطق و فلسفه بخونی دیگه !!!

  امروز درسمون اخلاق در بازی و ورزش و بازی جوانمردانه بود . شاید برایتان سؤال شود مگر شطرنج هم جوانمردی و ناجوانمردی دارد ؟!! خُب می روی پشت میز می نشینی و بازی ات را می کنی و میروی پیِ کارت دیگر !!! باید بگویم به این راحتی هم نیست دوست عزیز ، در ضمن اخلاق گستره اش بیش از این هاست ؛ یعنی بستگی به این دارد که اخلاق را چه تعریف کنی !! در ابتدای کلاس تمرین آچمزی را حل نمودیم و بچه ها یکی دو تا مشکل داشتند که برطرف شد . طرح درس این جلسه را بعداً روی وبلاگ می گذارم ، چون خیلی کار دارد و فکر می کنم خیلی هم جالب شود و مورد استقبال قرار گیرد !! البته یکی دو تا از اساتید و دوستان که نسبت به ما لطف دارند از ما خواسته اند که سلسله مطالب شطرنج و اخلاق را شروع کنیم که فکر کنم طرحش و اجرایش اگر توفیق دوست همراه باشد برود برای ابتدای دی و شروع فصل سرد و مرطوب سال !! می دانید از فصل سرد و خشک سال ؛ یعنی پاییز خیلی خوشم نمیاد ، نمیگم زیبایی نداره ها ، ولی به دلم نمی شینه ، با ذوقم همراه نیس ، بوی پاییز ، بوی آرامبخشی برام نبوده !!! حالا می گید چرا این بار اینطوری شدم ، اون از شروع بحث اینم از احساسی شدن و ... خُب می گم به موقع اش ....

   امروز نمی دونم چرا حواسم نبود که آراد و یزدان رو از هم جدا کنم ، جلسه قبل به خودم گفتم برای جلسه بعد باید دوباره این دو تا رو جدا کنم تا بشه کلاس رو پیش برد !! در ابتدای ترم هم نوشتم که لطفاً بچه ها رو آروم کنید تا بتونیم درس رو خوب پیش ببریم !!! تقریباً همون ابتدای درس یزدان طاقتم رو طاق کرد و از کلاس بیرونش کردم و برای تنبیه گفتم امروز کلّاً نمی تونی در کلاس باشی !! وقتی مامانش اومد آراد بهش تیکه انداخت و پسر خوش تیپ کلاس بغضش ترکید و زد زیر گریه !!! خیلی ناراحت شدم و تقریباً تا فردا صبح اعصابم خُرد بود . بعد از کلاس به مامانش زنگ زدم و معذرت خواهی کردم ، ولی خانم سعادت خیلی محترمانه برخورد کرد و حق را به من داد !! هر چند حق با من بود ، ولی فکر کنم کمی زیاده روی کردم و باید زودتر می آوردمش داخل تا مامانش بیرون کلاس نبیندش !! یزدان حواست رو جمع کن پسر !! حواس ما که جمع نمیشه !! امّا آراد ، ببین آراد من پوست تو رو می کنم ، اونم غِلِفتی ، چرا ؟ چون اشک یزدان رو تو در آوردی !!! یه کم بخندید تا بریم سر اصل مطلب ...

  بیشتر نکاتی رو که در کلاس گفتم از تجربیات و مشاهداتم گفتم و برای همین یه فرصت می خواد تا بعضی شنیده ها رو هم بهشون اضافه کنم تا طرح درس این جلسه نسبتاً خوب بشه !! بچه ها در آخر کلاس با هم بازی کردن ، سروینا نیامده بود و خودم با نیما بازی کردم !! نیما در جاهایی می تونست بازی رو ببره ، ولی خُب باید کمی تجربش بیشتر بشه تا جایزه 20 هزار تومنی رو مال خودش کنه !!! نکته بسیار مهم اینکه بغیر از والدین محترم محمدصدرا هیچ کدام از عزیزان گزارش کار بچه ها را نمی دهند ، در همین جا از والدین بسیار محترم محمدصدرا تشکر ویژه می کنم و عرض می کنم بنده می دانم که نوشتن در جامعه ما و برای مایی که نوشتن جزئی از فرهنگمان نبوده است کمی سخت است و می دانم که واقعاً وقت ها تنگ است و این مهر هم که انگار آوار کار روی سرمان ریخته ، بنده خودم به شخصه دارم گاوگیجه می گیرم و هی دعا دعا می کنم این مهر تمام شود ، شاید فرجی حاصل شد !!! ولی باز هم درخواستم این است که لطف نموده و به هر صورتی راحت هستید گزارش ها رو بفرستید (نظر در وبلاگ ، ایمیل ، کاغذی و ... حتی می توانید در یک voice  گزارش را بگویید و صدای ضبط شده تان را برایم بیاورید !!!!)

  قصدم از ابتدای بحث و بعضی عبارات وسط بحث این بود که همچنانکه قبلاً گفتم بچه ها باید عقل و احساسشان تقویت شود و شطرنج یکی از ابزارهایی است که این کار را می کند ، ولی شطرنج به تنهایی کافی نیست ، در مطالب بعدی درباره «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» ، «روش تفکّر» و «هوش هیجانی» مطالبی را می آوریم تا شما بهتر بتوانید در مسیر رشد فرزندانِ تان حرکت کنید .

  حالا برویم سراغ گزارش تصویری این جلسه : 

اسم این دو تا بازیگر امریکایی که یکیشون مو بوره و اون یکی چاق و یکم سیاهه چیه ؟ همونا که هر جا با هم هستن آتیش بپا می کنن !! اگه می خواید مشابه ایرانی اون دو تا رو ببینید ، همین دوتا عکس بالا رو خوب نگاه کنید !!! یزدان ناراحت نباش ، طرح درس جلسه بعد رو بنویسید بچه ها : کَندَن پوست آراد !!!


آراد بلند شو !! آراد !! آراد !! نترس چرا گریه می کنی ؟ نمی خوایم بکشیمت کِ !! فقط پوستت رو غِلِفتی می کنیم !! دیدی این مارها پوست میندازن ؟ همونجوری !!!

حالا که یزدان رفته بیرون همه از ترس ، بچه مثبت شدن !!


ما که اوّلش نفهمیدیم منظور اشکان چیه !! ولی وقتی بازی شروع شد یه کم متوجه شدیم !! این شطرنج 4 دسته !!!!!! یعنی دو حریف با دو تا دستشون هی مهره ها رو جابجا می کنن تا دعواشون بشه بعد میرن بیرون دِ بزن !! بابا اشکان خان ، محمدرضا چیکااااااااااااااار دارین می کنین ؟؟؟!!! امروز همه تصمیم گرفتن جیغ ما رو در بیارن !!

سر محمدصدرا امروز بی کلاه موند !! چون سروینا نیومده بود !!! محمدصدرا از جلسه بعد یه کلاه با خودت بیار تا اگه کسی نیومد سرت بی کلاه نمونه !!! به خوش تیپ ترین کلاه کلاس یه امتیاز کلاسی میدیم !

اینم یه شروع مناسب در مقابل استاد !! بچه ها جالبه نیما شروع بازی های مورد علاقه منو بازی می کنه ، جلسه قبل هم مقابل یزدان اسکاندیناوی بازی کرده بود که از شروع بازی های مورد علاقه منه !! نیما جان برای بردن استاد یادت نره به یه اصل که در آینده بهش میرسیم دقت کنی ، اصل غافلگیری حریف !!! میدونید کارلسن در یکی از آخرین بازی هاش هلندی بازی کرده بود و حریفش در حدّ پرش سه متری غافلگیر شده بود !!!

                                                              هر جا هستید موفق و پایدار باشید

  • morteza jalali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی