دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

نکات و گزارش جلسه پنجم / ترم 4 / 13 – 6 – 1392

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۳۸ ب.ظ

  برای امروز طرح درس را بطور کامل از قبل روی وبلاگ گذاشته بودم ، البته این کار علاوه بر اینکه برای اولین بار اتفاق می افتاد ، کمی هم دیر اتفاق افتاد و در آخر شب روز قبل از کلاس انجام شد . این کار بازخورد خوبی داشت و فکر می کنم اگر هم همت خوبی داشته باشم و هم بطور درست انجام شود ، ترم بعد بتوانیم همه جلسات را اینطور برگزار کنیم . البته بِجُز همت ، وقت بنده هم مهم است !!! یک نکته دیگر که لازم می دانم بگویم اینست که خودم به هیچ وجه به آموزش مجازی و غیرحضوری هیچ اعتقادی ندارم ، ولی فکر می کنم بصورت ترکیبی ؛ یعنی حضوری / مجازی بتوان کارهای خوبی را انجام داد .(یکی از نمونه هایش را در مطالب بعدی خواهید دید ، انشاءالله)

به ادامه مطلب مراجعه کنید ...


  در ابتدای کلاس سه تمرین از کتاب آچمزی را حل نمودیم . بغیر از علیرضا شوندی بقیه بچه ها بطور مناسبی تمرین ها را حل نموده اند . تقریباً همه بچه ها در توضیح و تحلیل مسائل تمرین آچمزی مشکلی ندارند و خوب می فهمند که وقتی فلان حرکت را انجام می دهند چه اتفاقی می افتد و چرا باید چنین بازی کرد . همین مرحله برای این بچه ها خیلی خوب است . فقط بنده گزارشی از والدین دریافت نکردم که بچه ها در حل هر تمرین چگونه مراحل را طی نموده اند . اگر والدین محترم بتوانند در حل هر تمرینِ کتاب آچمزی و کلیّت تمرین های کتاب درسنامه گزارش کار به ما بدهند خیلی بهتر می توانیم نقاط ضعف و قوت بچه ها را بشناسیم . برای این کار پیشنهاد می کنم یک جدول درست کنید و به ابتکار خود مثلاً بگذارید مراحل حل تمرین : خیلی سریع ، سریع ، معمولی و ... یا بگذارید : زیر 1 دقیقه ، زیر 2 دقیقه و ... بعد در ستون دیگر شماره تمرین را بنویسید و تیک بزنید و مثلاً هر 20 تمرین را در یک برگه تنظیم کنید و به بنده بدهید . در مورد کتاب درسنامه هم چون تمرینات ساده است ، فقط تمریناتی را که نمی توانند حل کنند یا بعد از راهنمایی شما حل می کنند را بنویسید تا کار بیهوده انجام نشود .

  بعد از تمرینات آچمزی رفتیم سراغ درس این جلسه که به نوعی از بخش آخر بازی بود . بنده تأکید دارم که هِی تذکّر بدهم باید مراحل سه گانه در کنار هم آموزش داده شوند و بعد از مرحله مقدماتی بچه ها با توجه به توانایی هایشان و مشورت استاد مربوطه باید به مراحل سه گانه خود ضریب بدهند مثلاً یکی باید آخر بازی را خیلی بیشتر از وسط بازی کار کند ، یکی باید آخر بازی را کمی بیشتر از وسط بازی تمرین کند و یکی باید آخربازی و وسط بازی را به یک اندازه کار کند .

  قبلاً هم اشاره کردم که دروس آخربازی این ترم ؛ یعنی مات با رخ تنها ، دو رخ ، وزیر تنها و این جلسه دو فیل از آموزش های بنیادینی هستند که بچه ها باید مثل آب خوردن آن ها را انجام دهند . ما در اینجا فقط مرحله آموزش و کمی تمرین را می رسیم اجرا کنیم ، بچه ها باید تمرینات بیشتر و مهارت کافی را با کمک والدین بدست آورند . بچه ها حتماً باید بعضی از این موارد را مثل مات با رخ تنها و دوفیل ، در چند ماه آینده هفته ای یکبار اجرا کنند تا مهارت لازم را بدست آورند .

  در بین بچه ها از همه بهتر سروینا طرح درس را خوانده بود و یادش بود و خیلی خوب توانست توضیح دهد . بعد از بیان تئوریک و کلیات مات با دو فیل ، برای اجرا یک نمونه را در پای تابلو اجرا کردیم و تا مرحله کشاندن شاه حریف به گوشه صفحه را تقریباً خیلی راحت انجام دادیم و بعد برای مات کردن بچه ها شروع کردند به دادن نظرات مختلف ، در اینجا تقریباً یک ربع وقت صرف شد تا راه حل درست پیدا شود . در این یک ربع بعضی بچه ها به نظر می رسید خسته شده باشند و کم توجه می کردند .

  برای اجرای مات با دوفیل بچه ها دو به دو شروع کردند به تمرین کردن . روژان و محمدصدرا چون هنوز در مات با رخ کمی مشکل داشتند ، برایشان یک آموزش دو نفره گذاشتم و بعد گفتم تا با هم مات با یک رخ را تمرین نمایند ، در پایان روژان و محمدصدرا مفهوم مات با رخ تنها را کاملاً فهمیدند و در مرحله اجرا هم مشکل خاصی نداشتند ، فقط باید تمرین بیشتری کنند تا مهارت لازم را بدست آورند . قرار شد روژان و محمدصدرا مات با دوفیل را با والدین و در خانه تمرین کنند .  بعد از یک ربع تمرین تنها کسانی که توانستند مات با دو فیل را اجرا کنند ، یزدان و نیما بودند . این دو نفر بعد از 4 بار مساوی کردن بالاخره در دست پنجم یزدان ، نیما را مات کرد و در دست ششم نیما یزدان رو مات کرد ، البته نیما یه کوچولو از ما کمک گرفت . بقیه بچه ها هر چند مفهوم را به نسبت خوب فهمیده بودند ، ولی در اجرا مشکل داشتند که نیاز به تمرین بیشتر دارد .

  در پایان کلاس هم با والدین قرار صبح روز شنبه 16 / 6 /1392 رو گذاشتیم . مدرسه شطرنج هیأت بخاطر برگزاری مسابقه رده های سنی حسابی شلوغه . برای شنبه تقریباً هیچ کس ساعت 9 صبح در مدرسه نیست ، بعد کلی صحبت بالاخره موفق شدیم یک نفر را پیدا کنیم که ساعت 12 باشه ، آقای هوشنگ قندی ، مرد بسیار کوشا و با اخلاق و همیشه با نشاط هیأت شطرنج تهران دعوت ما را لبّیک گفت و لطف نمود ، برای 10 صبح شنبه زحمت ما را تحمّل کند . البتّه دوست بزرگوار جناب آقای سید عبدالله مصلحی هم حاضر به همکاری بودند و می شد کلاس را در سالن فدراسیون شروع کنیم و بعد ببریم مدرسه هیأت که خانم دیّان قبول نکردند و گفتند کلاس مدرسه حتماً باید در مدرسه برگزار شود . تا یادم نرفته بگویم که کلاس شنبه برای همه بچه ها نیست و فقط برای 5 نفر از بچه هاست . اشکان بخاطر تداخل کلاس شنبه با یک کلاس دیگر نمی تواند بیاید و قرار شد چهارشنبه 27 / 6 / 1392 برایش یک کلاس بگذاریم . منظورم اینست که کلاس شنبه اصلاً کلاس مدرسه شطرنج هیأت نبود ، ولی خُب ما مأمور به مدارا هستیم و فعلاً قرار است تا جایی که امکان دارد همکاری های لازم را بکنیم . شب هم مادر آراد تماس گرفتند و حدود 12 دقیقه بصورت تلفنی برنامه های آراد را پیگیری نمودند . بعضی از والدین محترم هم لطف نمودند و گزارش های بچه ها را ارائه نمودند که از همه آن ها تشکر می کنم .

          با آرزوی موفقیت برای همه بچه های کلاس و مدرسه هیأت و والدین محترم آن ها

 

 این هم گزارش تصویری این جلسه : 

    


محمد صدرا و روژان بخاطر اینکه جلسه قبل عکس نداشتند این جلسه اول از همه عکسشون رو گذاشتیم . یاد درس همه جا به نوبت سال دوم ابتدایی بِخیر !!!


یزدان این جلسه خیلی شلوغ کرد و یه کمی اذیت مون کرد ! یزدان مگه این جا کلاس اسکیته پسر با این تیپ !! بچه این تیپ مورد علاقه من تو 10 سالگیه !!

آراد میگه : محمدرضا از رو من تقلب نکن !! محمد رضا میگه : زمان استاد تو کلاس هرکی زورش بیشتر بود ، می گفت : «مردی زنگ آخر وایسا دم در مدرسه ...»

نیما میگه : آقا ما هم باید جواب بدیم ؟! استاد میگه : پَ نَ پَ !!! نیما میگه : آقا شما هم ؟؟! استاد میگه : نیماااا !!! (همراه با چشم غرّه لبخند گونه)

محمدصدرا میگه : آقا ما بگیم ؟!

یزدان میگه : مگه تو هم بلدی ؟!!

بچه ها میگن : بَله ! استاد میگه : محمدصدرا ! زنجیر منو بافتی ؟ بَله ! پشت کوه انداختی ؟ بَله ! بابا اومده ! با صدای چی ؟! جواب آچمزی ! + نوشتن گزارش ها ! + تمرین بیشتر ! + بازی بهتر ! ...

و حالا این باریکن بعد از یه دیریبلِ ماهرانه توپ رو میندازه تو محوطه جریمه و با یه شوت سرکش ...

خدای من توپ به تیر دروازه می خوره و با یه هِد می ره توی دروازه ، نتیجه 1 بر 0 به نفع یزدان . حالا نیما فقط یه نیمه دیگه وقت داره تا نتیجه رو مساوی کنه !!

امروز حریف اشکان شاگرد سوم کلاس بود ، ولی هر دو هر چی زدن به در بسته خورد و هیچ کدوم نتونستن با دو فیل دیگری رو مات کنن .

اشکان میگه : ببین داداش ! فیلات ماله آفریقاس و نمی تونه کاری رو پیش ببره !! محمدرضا میگه : ببین اشکان خان مثلاً فیل های فضایی تو تونستن کاری کنن ؟! استاد میگه : فیل فقط هندوستانیش خوبه ! فقط باید مواظب باشی یاد هندوستان نکنه که اونوقت به جای مات کردن ، پات می کنه !!!

آراد میگه : بابا صد رحمت به یه رخ ! بابا آدم می دونست چیکارس ! اینجا هِی میای این فیل رو سر راه بیاری ، اون یکی از راه بدر میشه !! اون یکی رو جمعش می کنی ! این یکی وِلو می شه !! آخه اینم کاره آقا دادی دست ما ؟! استاد میگه : آراد بجای گِلِه کردن تمرکزت رو ببر بالا پسر !!

محمد صدرا میگه : روژانم مث ما یاد گرفته ها !! یعنی میتونه ؟!

روژان میگه : فلفل نبین چه ریزه ! بشکن ببین چه تیزه ! استاد میگه : آها معلومه این هندیه و می تونه با دو فیلم خوب مدارا کنه !!

حالا این بازیکن در دقایق پایانی در محوطه 18 قدم موفق می شه یه ضربه کاشته بگیره ! خدای من اون یه استیل کاملاً کارلوسی گرفته و می خواد با پای چپ این ضربه کاشته رو بزنه ! حالا شووووووووت و توی دروازه ، توی دروازه ! مساوی میشه ولی یه مساوی جانانه نه مثل بازی پیروزی استقلال !!

  • morteza jalali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی