امروز کلاس را با غرغر
مسؤولین مدرسه شروع کردم ، چون دیر آمدم آن هم نیم ساعت ! بخاطر همین از هر یک از
کلاس ها یک ربع کم گذاشتیم و قرار شد بعداً یک کلاس جبرانی داشته باشیم . فقط
محمدصدرا سر وقت آمده بود . پدر محمدرضا را ورودی مدرسه زیارت کردم و این یعنی اینکه
محمدرضا هم یکی دو دقیقه زودتر از من رسیده بود و سروینا خانم هم بعد از من آمد
چون تو ترافیک گیر کرده بود .