دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

۳۲ مطلب با موضوع «گزارش جلسات آموزشی» ثبت شده است

۲۳
خرداد

  امروز کلاس را با غرغر مسؤولین مدرسه شروع کردم ، چون دیر آمدم آن هم نیم ساعت ! بخاطر همین از هر یک از کلاس ها یک ربع کم گذاشتیم و قرار شد بعداً یک کلاس جبرانی داشته باشیم . فقط محمدصدرا سر وقت آمده بود . پدر محمدرضا را ورودی مدرسه زیارت کردم و این یعنی اینکه محمدرضا هم یکی دو دقیقه زودتر از من رسیده بود و سروینا خانم هم بعد از من آمد چون تو ترافیک گیر کرده بود .

  • morteza jalali
۲۱
خرداد

   کلاس امروز آخرین جلسه این ترم بود و بصورت فوق العاده برگزار میشد ، چون باید تا قبل از ترم جدید 8 جلسه ترم قبل را تکمیل می کردیم . جلسه امروز یک میهمان ویژه هم داشت ، بله آقا نیما که قبل کلاس با ما بصورت ویژه کار می کند ، در این جلسه شرکت کرد تا هم قسمتی از آخر بازی را با بقیه بچه ها یادآوری و تکرار نماییم و هم با یزدان کبیر دست و پنجه نرم کنند .

  • morteza jalali
۲۱
خرداد

  امروز بخاطر تعطیلی جلسه بعد و همچنین برنامه هیأت شطرنج تهران ، دو جلسه پشت سر هم داشتیم ؛ یعنی از ساعت 3 تا 4 و ربع یک کلاس و از 4 و نیم تا یک ربع به شش یک کلاس دیگر . ترم بعدی که آخرین ترم ما با بچه های این کلاس است نیز به همین منوال خواهد بود . امّا بچه ها بجز محمدصدرا کلاس اوّل را یادشان نبود و نیامدند ، البته یزدان ظاهراً خبر نداشت و محمدرضا هم رفته بود مسافرت ، ما هم فردا قرار است برویم مسافرت که اگر شد گزارشش را در وبلاگ می گذارم ، چون یک سفر شطرنجی است !

  • morteza jalali
۲۱
خرداد

  امروز با بچه ها کمی تمرینات آچمزی را حل نمودیم . یزدان سوغاتی نیاورد و گفت : آقا وقت نشد خودمان هم سوغاتی بخریم ، چون خیلی عجله ای رفتیم و برگشتیم . ما هم گفتیم : یزدان خان ! بابا حالا ما یه حرفی زدیم ، زیاد جدی نگیر !

  در ادامه سرفصل های این ترم باز هم چند وضعیت نمونه وار در آخر بازی را برای بچه ها معرفی کردیم و به حلّ و بررسی آن ها پرداختیم . نکته ای که خودم در این بررسی ها و کار با بچه ها فهمیدم اینست که بچه ها در فهم و حل این نمونه ها خیلی خوب عمل می کنند و وقتی سرحال باشند و با توجه سؤالات را جواب می دهند همیشه موفق بوده اند ، ولی چون مسائل یاد گرفته شده را تکرار و تمرین نمی کنند ، بعد از مدتی یادشان می رود . در حالیکه باید با تمرین و تکرار زیاد مسائل و نمونه ها برایشان مثل حرکت مهره ها بسیار ساده و سریع انجام شود .

  • morteza jalali
۲۸
ارديبهشت

  امروز کمی دیر رسیدم ، ولی با اینکه بازی داشتم وقت کلاس را بطور کامل اجرا نمودم . یزدان امروز غیبت داشت . با توجه به اینکه دیروز تعطیل بود و فردا هم پنج تا شنبه است ، خُب احتمالاً رفته مسافرت . یزدان یادت نره سوغاتی بیاری !

 یکم با بچه ها خوش و بش کردیم . به بچه ها گفتم تمرینات آچمزی را این هفته حل نمی کنیم بشرط اینکه از هفته بعد حتماً هفته ای حداقل 4 تمرین را حل کرده بیایید سر کلاس . بعد بحث محاسبه در بازی را شروع کردیم . در مورد شروع بازی برای بچه ها گفتم که محاسبه کاری غیرمعقول است و باید بچه ها این مرحله را با تدارک پیش ببرند . امّا محاسبه در وسط بازی و آخربازی ، برای مرحله وسط بازی یک بازی از امانوئل لاسکر ، دومین قهرمان رسمی شطرنج جهان ، چیدم و به بچه ها 5 دقیقه وقت دادم تا فکر کنند و بعد فکر خود را بیان نمایند . بچه ها هم در فکر کردن و بدتر از آن در بیان افکار خود مشکل دارند ، البته فکر نکنید این مشکل بچه هاست ! نخیر ، یک مراجعه به نفس شریف خود بفرمایید و ببینید که این مشکل تقریباً عمومی است . با این تفاوت که بعضی به این مشکل آگاهی دارند و سعی می کنند حلّش کنند و بعضی اصلاً آگاهی ندارند ؛ یعنی خودآگاهی و ناخودآگاهی ، امّا کدام ضمیر ؟

  • morteza jalali
۲۴
ارديبهشت

  امروز در حین حل تمرینات متوجه شدم بچه ها تمرینات را پیگیری نمی کنند . علاوه بر کتاب آچمزی که ما در کلاس حل می کنیم ، قرار بود بچه ها کتاب درسنامه را تا پایان انجام دهند و همچنین تمرینات کتاب مات های دو حرکتی را نیز به هر مقدار می توانند حل کنند .

  • morteza jalali
۲۴
ارديبهشت

  امروز با بچه ها درس تقابل و خانه های مؤثر پیاده آزاد و پیاده عرض 6 در آخربازی را دوره نمودیم و مثال های مختلفی را بررسی کردیم . تمرین های آچمزی را هم حل نمودیم . بچه ها مباحث ساده را خوب یادشان می آید ، ولی نکات و ریزه کاری ها و همچنین تمرینات را وقتی کمی پیچیده می شود مشکل دارند.

  • morteza jalali
۰۹
ارديبهشت

  این ترم چون به تعطیلات فروردین خورد ، استثنائاً ده جلسه بود . ما دو جلسه آخر ؛ یعنی بعد عید را مروری داشتیم به آموزه های قبلی و همچنین کمی هم درباره تاریخ شطرنج صحبت کردیم ، مخصوصاً درباره بابی فیشر و جنجال هایش !

  شاید بخاطر همین بود که محمدرضا و نیما یک کُری برای هم خواندند در حد فوق لالیگا . بله جوّ کُری خوانی حسابی داغ بود و در حالی که محمدرضا یک پیاده پیش بود ، با یک اشتباه یک سوار از دست داد و خُب دیگر نیما کسی نبود که از این همه برتری بدست آمده براحتی بگذرد .

  • morteza jalali
۰۹
ارديبهشت

  آخرین باری که چنین گزارشی را ارائه نمودیم ، جلسه ششم از ترم 6 بود . از آن موقع تا ابتدای اردیبهشت ، وبلاگ ما فعالیّتی نداشت و ما سعی می کنیم گزارش های تصویری و یک گزارش کلی از ترم قبل داشته باشیم .

  در ترم جدید بعضی عزیزان دیگر ما را همراهی نمی کنند . جناب آراد ترم قبل از ما جدا شد ، نیما هم این ترم از ما جدا شد . مهدی هم بخاطر تغییر منزل و دوری مسافت دیگر هیأت شطرنج تهران نمی آید . بنابراین این ترم را با یزدان ، محمدرضا ، سروینا و محمدصدرا ادامه می دهیم .

  • morteza jalali
۲۴
دی

   از بچگی بزرگان ما سعی می کردند به ما بیاموزند که به دیگران نخندیم ؛ یعنی آن ها را مسخره نکنیم چون معتقد بودند

  آنقدر گرم است بازار مکافات عمل          دیده گر بینا بُوَد هر روز ، روز محشر است

امّا کو دیده بینا ؟! و شنیدن کی بود مانند دیدن ؟!! می دانید همین چند روز پیش داشتیم می گفتیم فلان استاد آنقدر سرش شلوغ است که بعضی وقت ها در یک ساعت چند قرار می گزارد و خُب طرف مثل این فیلم های آمریکایی که در جهان های موازی سیر نمی کند یا مثل جناب کریستوفر نولان نمی تواند اینسپشن وار تنفّس نماید !! بنابراین فقط به یک جلسه می رسد و بقیه پَر می شود و عدّه ای شاکی و حضرت استاد بد قول و بد مرام !! حالا امروز همین بلا سر خودمان آمد و قرار بود ساعت 3 بیاییم و با آقا مهدی خان یک جلسه خصوصی داشته باشیم که یادمان رفت و ...

  • morteza jalali
۲۴
دی

  امروز با اینکه بین التعطیلَین است ، ولی تعطیل نیست ! خُب درستش هم همین است !! نباید هم تعطیل باشد ! این مسخره بازی را دولت قبلی در آورده بود که به هر بهانه ای کشور را تعطیل می کرد !! دیروز هم که خیلی ها کلّی شله زرد خورده بودند ، ولی بنده با اینکه در یکی از همین مراسم شله زرد پزون و شله زرد خورون شرکت داشتم بخاطر اینکه این یه قلم را دوست ندارم فقط یکی دو قاشق از باب تبرّک خوردم !!

  • morteza jalali
۱۵
دی

  امروز قرار بود با یکی از دوستان بیایم تا خیابان حجاب ، ساعت 4 از خستگی و شاید هم از فرط آلودگی هوا سرم را گذاشتم روی مبل محلّ کار و به دوستم گفتم من را 5 دقیقه دیگر بیدار کن ! همین که سرم را برداشتم دیدم ساعت 4 و ربع است ! یعنی کلاس شروع شده است . تا به خود بجونبم 5 دقیقه دیگر هم گذشت . دیگر نمی دانم این رفیق دیوانه ما با موتورش چگونه مرا 10 دقیقه ای رساند !! فقط می دانم حداقل 2 بار احتمال تصادف را مویی رد کردیم ! یاد قدیما که با داوود خطر ، رفیق گرمابه و گلستان ، در خیابان ها و جاده های تِرون ویراژ می دادیم بخیر !!!

  • morteza jalali
۱۵
دی

  امروز محمدرضا آمد پایه تخته ، ولی حیف که دوربین نیاورده بودم ! بله این گزارش عکس ندارد !! بچه ها از وقتی یکی شان می آید پای تخته حسابی به جنب و جوش افتاده اند که آقا ما بیایم پای تخته ؟ بهشان گفتم که نوبت به نوبت همه تان را می آوریم ، ولی مثل دوران خودمان زودتر آمدن برایشان موضوعیّت دارد .

  • morteza jalali
۲۱
آذر

  امروز با ورود به مدرسه تیم حفاظتی دور ما را گرفت و یک دفعه گفتند : آقا بیا برو انگشت نگاری !!! همین چند شب پیش وقتی داشتم سری چهارم سریال ... را می دیدم که کاملاً فضای پلیسی / امنیّتی دارد ، به خودم می گفتم یعنی می شود این اتفاقات برای ما هم بیفتد !!! لامصّب این آمریکایی ها یه جوری توهّمات و تخیّلات خودشون رو واقعی جلوه می دن که آدم باورش میشه !!!

  • morteza jalali
۲۰
آذر

  خدا خودش عاقبت ما رو بخیر کنه !! دیگه نمیدونم چه باید کرد ؟!!! تنها راه حل فکر می کنم اخراج یکی از بچه ها و خلاص کردن خودمه !! امروز همراه با لیست جدید ترم جدید یه سری دستورالعمل هم داده شده و یکی از اون دستورات اینکه شلوغی بچه های کلاس گردن مربی است !! خدای من با این آراد و یزدان و اشکان چه باید کرد ؟ آیا با اخراج یکی کار درست خواهد شد ؟ امّا کدام یک و چطور ؟

  • morteza jalali
۲۰
آذر

    امروز اوّلین روزی بود در چند سال گذشته و شاید تا این زمان از عمرم که آلودگی هوا را حس می کردم !! برای اوّلین بار نفس کشیدن برایم سخت بود و این واقعاً وحشتناک است !! مغز ما و سلول های خاکستری اش (به قول پوآرو) نیاز به اکسیژن دارند نه سُرب و منیزیم و منگنز و ... !! آنوقت ببخشید ما می خواهیم فکرمان درست هم کار کند !! این مواد محصولش مثل خودش درب و داغان است !!!

  • morteza jalali
۰۴
آذر

  بچه ها امروز هم اشتیاق خیلی خوبی داشتن و هم واقعاً سرحال بودن ، پس معلوم شد این تعطیلات تابستان بچه ها رو تنبل کرده ، چون تقریباً کار خاصّی نمی کنند و فعالیّت هاشون نظم کمتری داره (اگه نگیم بی نظمه!!) و تحرّک شون هم نصف ، بلکه کمتر میشه ، پس این مدارس و آموزش / پرورش بالاخره یه کارکردی پیدا کرد و اونم منظم کردن اجباری بچه هاست !!!

  • morteza jalali
۰۴
آذر

   ما از بس گفتیم بچه ها قبراق و سرحال شده اند که امروز این قبراقی و سرحالی از آنطرف بوم افتاد !! از ابتدای شروع کلاس ما در اردیبهشت ماه بچه ها دو سه بار حسابی شلوغ کرده اند و صدای مسؤولین مدرسه شطرنج را درآورده اند !! البته این را یواشکی بگویم که من حق را به بچّه ها می دهم چون نیاز به بازی و نشاط دارند ودر بیرون محوطه و یا مدرسه جایی برای خالی کردن انرژی شان نیست !!

  • morteza jalali
۰۴
آذر

  امروز وقتی در ورودی هیأت شطرنج داشتم می آمدم آراد و مادرش و خواهر کوچولو و زیبایش ، یاس خانم ، را دیدم که دوان دوان داشتند می آمدند تا به کلاس اختصاصی برسند !! مادر آراد گلایه داشت که چرا این کلاس را در تابستان نگذاشتید تا بچه ها اینقدر به زحمت نیفتند !! گفتند که آراد ناهارش را در ماشین خورده ! به آراد گفتم پسر ! چرا ؟ گفت آقا آخه از مدرسه بدو بدو اومدیم اینجا !! گفتم حالا چی خوردی ؟ گفت : ساندویچ ! تازه یادم افتاد که خودم چیزی نخوردم ، البته جایتان خالی صبح ساعت 6 یک کلّه پاچه ای زدیم که تا شب احساس گرسنگی نکردیم !!

  • morteza jalali
۲۲
آبان

  هر هفته بچه ها سرحال تر و قبراق تر از هفته قبل می شوند و حالا دیگر بعد از بیش از یک ماه از سال تحصیلی معلوم است بطور کامل با سبک زندگی جدید عادت کرده اند و اوضاع بر وفق مراد است ! امروز قبل از کلاس یک جلسه اختصاصی برای آراد و محمدصدرا داشتیم که محمدرضا هم دوباره برای آمادگی بیشتر این جلسه فوق العاده را آمده بود .

  • morteza jalali
۰۷
آبان

   امروز بچه ها خیلی سر حال و قبراق و با نشاط بودند ، فکر نکنم علتش فاصله یک هفته ای یا تعطیلات باشد !!! بلکه فکر می کنم بچه ها بعد از یک ماه به فضای جدید زندگی و مدرسه رفتن و صبح زود بیدار شدن عادت کرده اند !!! آخر می دانید انسان چه ریشه اش از انس باشد و چه نسیان این قابل توجیه است !! اگر از انس باشد زود با شرایط جدید انس می گیرد و اگر از نسیان باشد زود شرایط گذشته را فراموش می کند !!!


  • morteza jalali
۲۹
مهر

   امروز از سردرد داشتم می مردم . می خواستم سرم را بکوبم دیوار و بشکنمش ، ولی دیدم خب می گویند طرف دیوانه شده است ، تازه سردردم بیشتر می شد نه کمتر !! تازه فهمیدم یه عقلی فعلاً تو کلّه ما هست برای دو دو تا چهار تا کردن و بعد تصمیم گرفتن !!


  • morteza jalali
۲۹
مهر

  امروز بنده طبق قراری که در مطلب « توضیح کلیّات سرفصل های ترم 5 / مقدماتی 2 » گذاشته بودیم تا در جلسه دوم بچه ها نیم ساعت زودتر بیایند تا یک بحث درباره آموزش کامپیوتر داشته باشیم ، 40 دقیقه زودتر آمدم ، خانم دیّان هم تعجّب کرده بود و فکر می کرد اشتباه کرده ام !! هیچ کدام از بچه ها و والدین محترم نیامدند ، البته خیلی طبیعی است !! انگار این مهرماه یک بهمن شدید از کوه ها سرازیر شده و تمام کارها در هم تنیده شده است !! این ترافیک لعنتی تهران هم که دیگر شورَش را درآورده است !! فکر کنم این آموزش کامپیوتر برود برای ترم بعد ؛ یعنی آذر ماه !!


  • morteza jalali
۰۵
مهر

   بوی مهرماه و بازگشایی مدارس در شروع ترم جدید حال و هوای تازه ای به جامعه ما بخشیده و مدرسه شطرنج هیأت تهران هم از این امر مستثنی نیست ! بچه ها دیگر باید شب ها زودتر بخوابند و صبح زود به مدرسه بروند ، به نوعی نظم زندگی و بالتّبع آن سبک زندگی در سال تحصیلی ؛ یعنی از مهرماه تا خرداد سال بعد فرق می کند . بعضی بچه ها با شروع مدارس دیگر کلاس های جنبی خود را تعطیل می کنند . حالا بستگی دارد که شطرنج را کلاس جنبی بدانند یا مثل مدرسه و درس و زبان بخواهند با دیدی جدّی به آن بنگرند . بعضی حتی با شروع سال تحصیلی جدید و شروع مسابقات هفتگی فعالیّتِ شان در زمینه شطرنج بیشتر هم می شود ، چون مسابقات لیگ شروع می شود و هر هفته مسابقه دارند .


  • morteza jalali
۳۱
شهریور

   برای امروز باید خودم را از طالقان و مراسم گردو چینون به کلاس می رساندم . دخترم آنقدر اصرار کرد تا اینکه دوباره امروز هم آوردمش سر کلاس تا این بار ازش عکس بگیرم ، البته بین راه فهمیدیم که دوباره دوربین را جا گذاشته ایم و برگشتیم و این بار دیگر آوردیمش . دیگر کاملاً زمینه آموزش درش پیدا شده و به اصرار می گوید : بابا باید به من هم شطرنج یاد بدهی !!! یه 20 دقیقه ای دیر رسیدیم ولی آخر کلاس هم 20 دقیقه دیرتر تمام کردیم تا وقت بچه ها و زحمت والدین محترم هدر نرود .


  • morteza jalali
۳۱
شهریور

  این جلسه بعد از مسابقات جام شهریور که بنده هم در آن شرکت داشتم برگزار شد . خُب درس ما حیله های شروع بازی بود و ما قبلاً طرح درس را روی وبلاگ گذاشته بودیم ، در کلاس هم همان مثال ها را مرور کردیم . بچه ها غالباً در فهم درس بعد از توضیحات ما مشکلی نداشتند . قبل از توضیح کامل بحث ، برای پیدا کردن حرکت مناسب یا اشتباه یکی از دو طرف در پوزیسیون های مختلف از بچه ها می خواستم یکی دو دقیقه فکر کنند و حرکت مناسب را ارائه دهند که نیما و اشکان توانستند دو مورد را بدرستی حلّ کنند .


  • morteza jalali
۲۳
شهریور

  بعد از اینکه تاکتیکِ حرکت بینابینی (وسط بازی) و مات با سوارهای سنگین و دوفیل (آخربازی) را در این ترم درس دادیم ، باید طبق روشی که قبلاً اشاره داشتیم ؛ یعنی همراهی سه مرحله بازی در امر آموزش به مرحله شروع بازی بپردازیم . این جلسه و جلسه بعد را برای شروع بازی می گذاریم و طرح درس آن «چگونه بازی را شروع نکنیم» است . در ترم های قبلی ما سه جلسه (یک ترم دو جلسه و ترم بعد یک جلسه) را اختصاص دادیم به «چگونه بازی را شروع کنیم» . بد نیست بدانید که قوانین کلّی شروع بازی آنقدر دقیق و صحیح و مناسب است که اگر کسی بتواند آن ها را خوب درک کند و بعد بخاطر سپرده و درست عمل نماید به کمک کمی تجربه می توان گفت هیچ مشکلی برایش پیش نمی آید .

برای مشاهده به ادامه مطلب مراجعه کنید .

  • morteza jalali
۲۲
شهریور

  برای شنبه صبح همچنانکه گفته بودم ، 5 نفر از بچه ها انتخاب شدند تا در یک آموزش ویژه بتونن خودشون کار با کتاب و نرم افزارها رو بهتر یاد بگیرن . اعتقاد خودم اینه که ما اگر روش های درست آموزشی رو بتونیم خوب به بچه ها یاد بدیم و سبک زندگی مون رو از این حالت بی نظمی و تنبلی در بیاریم تا بچه ها از ما رفتارهای غلط رو یاد نگیرن و تکرار نکنن ، خیلی راحت می تونیم بچه ها رو آموزش بدیم و تربیت کنیم . نمی خوام اینجا درس بدم اونم برای والدین ، ولی خُب این ترم ما خیلی از نکات جزوه والدین رو در لابلای همین گزارش ها آوردیم . بخاطر همین ناچارم یه توضیحی بدم . یکی از دوستان نقل می کرد که ما در ترم دو دانشگاه یه دانشجوی ورودی داشتیم از کشور اتریش که تازه مسلمان شده بود . می گفت ما یه ترم هم از اون جلو بودیم ، ولی بعد از 4 سال اون داشت ارشد رو تموم می کرد و ما هنوز کارشناسی بودیم . می گفت رفتیم پیشش و در یک گپ و گفت دوستانه دیدیم معلوماتش از ما خیلی بهتره ، می گفت نمی دونم چجوری درس می خوند !! بنده بعد از یه لبخند و چند تا سؤال شروع کردم برای این رفیقمون روش شناسی چگونگی آموزش و مطالعه رو توضیح دادم . بنده خدا کَفِش بریده بود . گفتم رفیق ما اینقدر سیستم آموزشی کشورمون فَشَل تشریف داره که فکر می کنیم اونا نابغه هستن . نه داداش اتفاقاً بچه های ما نابغه هستن که با این سیستمِ فشل عهد قِلقِله میرزا بازم درسشون اینقدر خوبه که دانشگاه های خارجی خوباشون رو می خواد . بگذریم ... این کلاس همچنین بخاطر بعضی اعتراضات و سختی های والدین که نمی رسیدن برای بچه ها وقت بزارن گذاشته شد تا اونا کارشون کمی سبک تر بشه . 

به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید ...

  • morteza jalali
۲۰
شهریور

  برای امروز طرح درس را بطور کامل از قبل روی وبلاگ گذاشته بودم ، البته این کار علاوه بر اینکه برای اولین بار اتفاق می افتاد ، کمی هم دیر اتفاق افتاد و در آخر شب روز قبل از کلاس انجام شد . این کار بازخورد خوبی داشت و فکر می کنم اگر هم همت خوبی داشته باشم و هم بطور درست انجام شود ، ترم بعد بتوانیم همه جلسات را اینطور برگزار کنیم . البته بِجُز همت ، وقت بنده هم مهم است !!! یک نکته دیگر که لازم می دانم بگویم اینست که خودم به هیچ وجه به آموزش مجازی و غیرحضوری هیچ اعتقادی ندارم ، ولی فکر می کنم بصورت ترکیبی ؛ یعنی حضوری / مجازی بتوان کارهای خوبی را انجام داد .(یکی از نمونه هایش را در مطالب بعدی خواهید دید ، انشاءالله)

به ادامه مطلب مراجعه کنید ...


  • morteza jalali
۱۱
شهریور

  امروز از اون روزای سردردآوری بود که ترم پیش گفتم (گزارش ها و جزوات ترم های قبل به تدریج در اینجا قرار داده می شود) ، چون مسابقات رده های سنی استان تهران شروع شده و کلّی بچه و پدر و مادر در سالن و حیات فدراسیون و هیأت شطرنج استان تهران در حال رفت و آمد هستند . بچه ها هم که وبلاگ رو دیده اند و هی می خوان از مطالبی که دیدن و دیگران ندیدن و خوششون اومده تعریف کنن . میز و صندلی ها کم شده و باید کلاس های بغلی رو وارسی کنیم تا میز و صندلی ها رو جور کنیم و همچنین مهره ها رو . خدای من اینجا ایران است دیگه ، الگوی برنامه ریزی و مدیریت جهان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! نمی دونم آخه فکر کردن اینقدر سخته ؟!! ما معمولاً تنبلی خودمون رو تقصیر دیگران می اندازیم ! حالا برای من یه درس عبرتی شد تا دفعه بعد حواسم رو جمع کنم و همچین روزایی اگه اطلاع داشتم زودتر بیام تا لااقل کلاس رو مرتب کنم !!!

به ادامه مطلب بروید ...


  • morteza jalali