نکات و گزارش جلسه هشتم/ ترم 8 – مقدماتی 5 / 17– 3 – 1393
کلاس امروز آخرین جلسه این ترم بود و بصورت فوق
العاده برگزار میشد ، چون باید تا قبل از ترم جدید 8 جلسه ترم قبل را تکمیل می
کردیم . جلسه امروز یک میهمان ویژه هم داشت ، بله آقا نیما که قبل کلاس با ما
بصورت ویژه کار می کند ، در این جلسه شرکت کرد تا هم قسمتی از آخر بازی را با بقیه
بچه ها یادآوری و تکرار نماییم و هم با یزدان کبیر دست و پنجه نرم کنند .
امّا بچه ها یه نیم ساعتی دیر آمدند ، یزدان کبیر هم کلاسش را عوض کرده بود و به کلاس یکی از اساتید خوب هیأت شطرنج تهران منتقل شده بود و باز با آراد که ترم قبل از ما خداحافظی کرده بود ، همکلاس شده بود . امیدواریم بچه های کلاس اوّل ما هر جا هستند ، موفق و پیروز باشند . درباره یزدان باید بگویم براستی از استعدادهای خوب است که اگر خانواده محترمش پیگیر باشند و با مربیان خوب کار را ادامه دهد ، مطمئناً قابلیت مقام آوری را دارد .
محمدرضا این جلسه حسابی ما را شرمنده کرد و با سوغاتی که آورد ما را نمک گیر خودش کرد . بچه ها امیدوارم دلتان آب نیفتد ، ولی کلوچه های محمدرضا حسابی چسبید . با بچه ها قوانین عام آخربازی را مرور نمودیم ، همچنین وضعیت لوسنا را تکرار کردیم که بچه ها یادشان رفته بود و همچنانکه جلسه قبل گفتم بخاطر عدم تکرار و عدم تمرین مستمر است . البته شاید بخاطر کم کاری بنده هم باشد که طرح درس و تمرین ارائه نمی کنم . چند جلسه قبل هم قول دادم که روند را درست کنم ، ولی متأسفانه فرصت نکردم . امیدوارم با شروع تابستان کمی سر ما خلوت شود ، هرچند با مسؤولیت های جدید در یکی دو جا و ... بعید است ، امّا شاید بتوان با کمی تأمّل و مدیریت زمان کاری پیش برد . خُب فکر کنم باید یکی دو هفته صبر کنیم ببینیم چه پیش آید و چه خوش ...
در پایان کلاس محمدرضا و نیما یک مچ کُری خوانی هم داشتند که نیما دو بر صفر برد ، البته در دور دوّم محمدرضا جلو افتاد امّا نتوانست از برتری قاطع خود بدرستی استفاده کند و باخت . باید به نیما بگوییم این دفعه قِصِر در رفتی پسر ، ولی معلوم نیست دفعه بعدی بتونی از این مخمصه در بری !؟ پس نیما خان حواست رو جمع کن پسر !
محمدصدرا هم 2 بر صفر به
استاد باخت ، ولی شروع بازیِ ، بازی دوم رو خیلی عالی بازی کرد . بابا شروع بازی
محمدصدرا خان !! گزارش تصویری جلسه قبل و این جلسه یه خصوصیت ویژه داشت و اون هم
این بود که با موبایل عکس ها رو گرفته بودم . پس این هم گزارش تصویری این هفته :
به به ! چه کلوچه هایی ، مخصوصا صبح ها که دیر میشه و باید بدو بدو بریم ، یه کلوچه با یه لیوان شیر میچسبه ! محمدرضا ممنون که شکم ما رو تو این چند روز از گرسنگی صبح ها نجات دادی !!
بچه ها تلاش کنید تا در مسابقات قهرمانی تهران شهریور موفق باشید / یا علی
- ۹۳/۰۳/۲۱