نکات و گزارش جلسه اوّل و دوّم / ترم 9 – مقدماتی 6 / 21– 3 – 1393
امروز کلاس را با غرغر
مسؤولین مدرسه شروع کردم ، چون دیر آمدم آن هم نیم ساعت ! بخاطر همین از هر یک از
کلاس ها یک ربع کم گذاشتیم و قرار شد بعداً یک کلاس جبرانی داشته باشیم . فقط
محمدصدرا سر وقت آمده بود . پدر محمدرضا را ورودی مدرسه زیارت کردم و این یعنی اینکه
محمدرضا هم یکی دو دقیقه زودتر از من رسیده بود و سروینا خانم هم بعد از من آمد
چون تو ترافیک گیر کرده بود .
ظاهراً بچه ها هم بدتر از استاد هنوز روال جدید برایشان جا نیفتاده است ، قرار شد از جلسه بعد ساعت 3 شروع کنیم و با توجه به یک ربع استراحت بین کلاس ، ساعت یک ربع به شش تمام کنیم . حالا با این دیر آمدن بچه ها دیگر نمی دانم این غرغر چه معنا دارد ؟!! حالا کی غرغر ما صدایش در بیاید خدا می داند ؟ خدا کند هیچ وقت در نیاید ، چون بنده همچنان که صبرم زیاد است ، اگر تمام شود ، دیگر تحمّلم هم سخت است . حالا با شخص کار ندارم ، باید بگویم هیأت شطرنج تهران آنقدر جا برای غرغر دارد که بتوان یکسال نشست و همش غر زد . این البته حرف بنده نیست ، می توانید از مربی های دیگر هم بپرسید !
کلاس را با تمرین آچمزی شروع کردیم و بعد سرفصل جدید را که بحث ترکیب است براساس کتاب های مختلف توضیح دادیم . مادر محمدصدرا زحمت کشیدند و کتاب «ترکیب در شطرنج» استاد مرتضوی را که کتاب کار این ترم می باشد تهیه کردند . قرار شد بچه ها این کتاب را با خود به کلاس بیاورند و تمریناتی را که سر کلاس مشخص می کنیم در کلاس حل کنند . البته اگر خودشان علاقه داشتند حل تمرینات کتاب در خانه برای پیشرفتشان خیلی خوب است .
روال کلاس ما هم در این ترم که ترم آخرمان است بدین شکل می باشد که در کلاس اوّل تمرینات آچمزی را حل نموده و بعد درس را می دهیم و در کلاس دوّم تمرینات درسی که داده ایم را براساس کتاب کار انجام می دهیم و در آخر هم بازی می کنیم . امروز هم همین کار را کردیم . در کلاس دوّم بچه ها گفتند : آقا تمرینات خیلی سخت است ! بهشان گفتم : اینقدر تنبلی نکنید ، یه کم هم زحمت بکشید . تازه هر چقدر تمرینات سخت تری را حل کنید و با بررسی بفهمید بیشتر پیشرفت می کنید . خودشان هم وقتی حل تمرینات را دیدند فهمیدند ، خیلی هم سخت نبوده و از باب معما چون حل شود ، آسان شود ، کار برایشان آسان شد .
آخر کلاس که بازی کردیم با سروینا بعد از بازی نکات بازی و اشتباهاتش را بررسی نمودیم و بعد چون وقت داشتیم یک بازی هم با محمدرضا انجام دادیم که خیلی خوب شروع بازی را آمد . بچه ها امروز خیلی سرحال و بانشاط بودند . در بین کلاس هم درباره کلاس هایی که تابستان می روند کمی صحبت کردیم . راستی زمان ما هم این همه کلاس بود ؟
گزارش تصویری این جلسه :
بابا آقا محمدصدرا موبایل مبارک ! پس شیرینی اش رو کی میدی پسر ؟
شنیدید میگن جوجه رو آخر پاییز می شمرن ، خُب بفرمایید !!
این هم صحنه آخر بازی محمدصدرا و محمدرضا ، محمدصدرا بعد از کلاس تو حیاط فدراسیون بهم گفت : آقا اگه یکم فرصت داشتم می بردمش ، ما هم گفتیم : خُب بسم الله ببینم هفته بعد چه می کنی !؟
بچه ها راستی عیدتون هم مبارک ، فقط حواستون باشه رفتین مهمونی زیادی نخورید یه موقع مریض بشیدا !
موفّق و پیروز و سربلند و شاد باشید / یا علی
- ۹۳/۰۳/۲۳