امروز کمی دیر رسیدم ، ولی با اینکه بازی داشتم وقت کلاس را بطور کامل اجرا نمودم . یزدان امروز غیبت داشت . با توجه به اینکه دیروز تعطیل بود و فردا هم پنج تا شنبه است ، خُب احتمالاً رفته مسافرت . یزدان یادت نره سوغاتی بیاری !
یکم با بچه ها خوش و بش کردیم
. به بچه ها گفتم تمرینات آچمزی را این هفته حل نمی کنیم بشرط اینکه از هفته بعد
حتماً هفته ای حداقل 4 تمرین را حل کرده بیایید سر کلاس . بعد بحث محاسبه در بازی
را شروع کردیم . در مورد شروع بازی برای بچه ها گفتم که محاسبه کاری غیرمعقول است
و باید بچه ها این مرحله را با تدارک پیش ببرند . امّا محاسبه در وسط بازی و
آخربازی ، برای مرحله وسط بازی یک بازی از امانوئل لاسکر ، دومین قهرمان رسمی
شطرنج جهان ، چیدم و به بچه ها 5 دقیقه وقت دادم تا فکر کنند و بعد فکر خود را
بیان نمایند . بچه ها هم در فکر کردن و بدتر از آن در بیان افکار خود مشکل دارند ،
البته فکر نکنید این مشکل بچه هاست ! نخیر ، یک مراجعه به نفس شریف خود بفرمایید و
ببینید که این مشکل تقریباً عمومی است . با این تفاوت که بعضی به این مشکل آگاهی
دارند و سعی می کنند حلّش کنند و بعضی اصلاً آگاهی ندارند ؛ یعنی خودآگاهی و
ناخودآگاهی ، امّا کدام ضمیر ؟