نکات و گزارش جلسه دوّم / ترم 6 – مقدماتی 3 / 20– 9 – 1392
امروز با ورود به مدرسه تیم حفاظتی دور ما را گرفت و یک
دفعه گفتند : آقا بیا برو انگشت نگاری !!! همین چند شب پیش وقتی داشتم سری چهارم
سریال ... را می دیدم که کاملاً فضای پلیسی / امنیّتی دارد ، به خودم می گفتم یعنی
می شود این اتفاقات برای ما هم بیفتد !!! لامصّب این آمریکایی ها یه جوری توهّمات
و تخیّلات خودشون رو واقعی جلوه می دن که آدم باورش میشه !!!
امروز دقیقاً یک ربع قبل از اومدن به کلاس 3 تا مطلب رو روی وبلاگ گذاشتم و بعد اومدم !! انگشت نگاری برای این بود که از این به بعد قراره ورود و خروج مربی ها دقیق ثبت بشه !! بعد از انگشت سبابه دست راست ، گفتند : انگشت سبابه دست چپ رو هم باید بفرمایید !! و ما گفتیم چرا ؟ گفتند برای اینکه اگر دست راستتان زخمی شد ، بشود کاری کرد !!! حالا آمدیم و دست چپمان هم قطع شد بعد چه ؟
آخر می گویند : یک روز یک برگ و یک کلوخ با هم گفتگو می کردند ! برگ گفت : بیا وقتی باد می آید تو روی ما باش تا باد ما را نبرد و وقتی باران می آید من روی تو !! تا تو از بین نروی !!! ناگهان یک بنده خدایی که کسوتش معلوم است سرش را دراز کرد و گفت : اگر هم باد آمد و هم باران چه ؟!!
خُب بگذریم ، ولی بد نیست بگویم نمی دانم بعد از این همه اعتراضات و اشکالات به نظم مدرن چرا ما تازه شروع کرده ایم به قهقهرا رفتن و تبعیت از نظم مزخرف مدرن ؟!!! به قول جناب فوکو این مدرنیته حال آدم را بهم می زند از بس که دروغ و قانون های به ظاهر روشنفکرانه به خورد ما داده است !!! جالب تر اینکه یک عده بی سواد می آیند و نظم در کلام امیر بیان را تفسیر به همین نظم پوچ بی مغز می کنند !!! در دنیای مدرن کیفیّت و عشق مرده است و باعث این مرگ کمیّت و عقل خودبنیاد است !!!
امروز یک شاگرد جدید هم داشتیم ، جناب آقای مهدی سفید پیشه ، خواهرش مارال هم خیلی بانمک است و احتمالاً می خواهد راه برادر را ادامه دهد ! آقا مهدی پسر خیلی گُل و مؤدبی است که می خواهد با تلاش و پیگیری خودش را به کلاس ما برساند !! در ابتدای کلاس حدود 10 دقیقه وقت گذاشتیم تا هم آقا مهدی را یک تستی کنیم و هم بعضی مطالب را دوره نماییم !!
2 تا تمرین کتاب آچمزی را هم حل کردیم و از بچه ها خواستم فقط به جواب ها بسنده نکنند و مفهوم و علّت حرکات را توضیح دهند که بیشتر بچه ها در این زمینه ضعف داشتند ، البته این طبیعی است و با تمرین می توانند بهتر شوند !
بعد نیما را آوردم پایه تابلو و خواستم پوزیسیون ها را بچیند که از دفعه بعد بقیه بچه ها را هم می آورم تا برای بچه ها هم تشویق شود و هم تمرین ، سعی کردم درس امروز را با روش درونی کردن مفهوم درس توضیح دهم و از بچه ها بخواهم خودشان مسأله بفهمند و حلّ کنند . درس امروز خروج زودهنگام وزیر : خوب یا بد ؟ بود .
در پایان هم بچه ها با هم بازی کردند که اشکان آماده بود تا انتقام دور رفت را بگیرد و گرفت ، هم آفرین به اشکان و هم احسنت به محمد صدرا !!! بازی محمدرضا با سروینا بخاطر اشتباه دست به مهره محمدرضا به نفع سروینا تمام شد که خُب درس بزرگی برای هر دو بود !!! نیما در وضعیت بهتر با یزدان بخاطر اینکه یزدان می خواست برود بازی را متوقّف کردند ! و بالاخره مِستِر آراد مهدی را برد !! نکته جالب این بازی ها این بود که محمد صدرا از اواسط بازی اعلام شکست کرد و می خواست تسلیم بشود ، ولی اشکان خان می گفت : نخیر باید ادامه دهی !!!
این هم گزارش
تصویری این جلسه :
سلام آقا مهدی ! به کلاس ما خوش آمدی !!
از این هفته بچه ها یکی یکی می روند پای تخته !! یا همان تابلو !
اشکان خان از همان ابتدا دندان تیز کرده بود برای برد !!
این پسر مؤدب امروز خیلی خوب بازی کرد ! محمد صدرا امّا در کلاس و حین درس کمی خسته به نظر می رسید !
آقا مهدی امروز خیلی خوب بازی کرد و اگر بیشتر تمرین کنه حتماً نتایج بهتری بدست میاره !
به نظر شما آراد چی دیده که اینهمه تعجّب کرده بچه ها !!؟
چه نگاهی میکنه اون پسر و ... ! محمد رضا آهی از ته دل میکشه بخاطر اشتباه دست به مهره اش !! ای داد بیداد !!
به پوزیسیون دقت کنید در اینجا محمدرضا به اسب که آچمز نسبی بود دست زد و ... و دیگه نمیشد کاری اش کرد !!
نیما امروز کاملاً در قامت یک بازیکن ظاهر شد ! یک بازیکن پوزیسیونی !!
بچه ها موفق و پیروز باشید / یا علی
