نکات و گزارش جلسه پنجم / ترم 4 / 13 – 6 – 1392
برای امروز طرح درس را بطور کامل از قبل روی وبلاگ گذاشته بودم ، البته این کار علاوه بر اینکه برای اولین بار اتفاق می افتاد ، کمی هم دیر اتفاق افتاد و در آخر شب روز قبل از کلاس انجام شد . این کار بازخورد خوبی داشت و فکر می کنم اگر هم همت خوبی داشته باشم و هم بطور درست انجام شود ، ترم بعد بتوانیم همه جلسات را اینطور برگزار کنیم . البته بِجُز همت ، وقت بنده هم مهم است !!! یک نکته دیگر که لازم می دانم بگویم اینست که خودم به هیچ وجه به آموزش مجازی و غیرحضوری هیچ اعتقادی ندارم ، ولی فکر می کنم بصورت ترکیبی ؛ یعنی حضوری / مجازی بتوان کارهای خوبی را انجام داد .(یکی از نمونه هایش را در مطالب بعدی خواهید دید ، انشاءالله)
به ادامه مطلب مراجعه کنید ...
در ابتدای کلاس سه تمرین از کتاب آچمزی را حل نمودیم . بغیر از علیرضا شوندی بقیه بچه ها بطور مناسبی تمرین ها را حل نموده اند . تقریباً همه بچه ها در توضیح و تحلیل مسائل تمرین آچمزی مشکلی ندارند و خوب می فهمند که وقتی فلان حرکت را انجام می دهند چه اتفاقی می افتد و چرا باید چنین بازی کرد . همین مرحله برای این بچه ها خیلی خوب است . فقط بنده گزارشی از والدین دریافت نکردم که بچه ها در حل هر تمرین چگونه مراحل را طی نموده اند . اگر والدین محترم بتوانند در حل هر تمرینِ کتاب آچمزی و کلیّت تمرین های کتاب درسنامه گزارش کار به ما بدهند خیلی بهتر می توانیم نقاط ضعف و قوت بچه ها را بشناسیم . برای این کار پیشنهاد می کنم یک جدول درست کنید و به ابتکار خود مثلاً بگذارید مراحل حل تمرین : خیلی سریع ، سریع ، معمولی و ... یا بگذارید : زیر 1 دقیقه ، زیر 2 دقیقه و ... بعد در ستون دیگر شماره تمرین را بنویسید و تیک بزنید و مثلاً هر 20 تمرین را در یک برگه تنظیم کنید و به بنده بدهید . در مورد کتاب درسنامه هم چون تمرینات ساده است ، فقط تمریناتی را که نمی توانند حل کنند یا بعد از راهنمایی شما حل می کنند را بنویسید تا کار بیهوده انجام نشود .
بعد از تمرینات آچمزی رفتیم سراغ درس این جلسه که به نوعی از بخش آخر بازی بود . بنده تأکید دارم که هِی تذکّر بدهم باید مراحل سه گانه در کنار هم آموزش داده شوند و بعد از مرحله مقدماتی بچه ها با توجه به توانایی هایشان و مشورت استاد مربوطه باید به مراحل سه گانه خود ضریب بدهند مثلاً یکی باید آخر بازی را خیلی بیشتر از وسط بازی کار کند ، یکی باید آخر بازی را کمی بیشتر از وسط بازی تمرین کند و یکی باید آخربازی و وسط بازی را به یک اندازه کار کند .
قبلاً هم اشاره کردم که دروس آخربازی این ترم ؛ یعنی مات با رخ تنها ، دو رخ ، وزیر تنها و این جلسه دو فیل از آموزش های بنیادینی هستند که بچه ها باید مثل آب خوردن آن ها را انجام دهند . ما در اینجا فقط مرحله آموزش و کمی تمرین را می رسیم اجرا کنیم ، بچه ها باید تمرینات بیشتر و مهارت کافی را با کمک والدین بدست آورند . بچه ها حتماً باید بعضی از این موارد را مثل مات با رخ تنها و دوفیل ، در چند ماه آینده هفته ای یکبار اجرا کنند تا مهارت لازم را بدست آورند .
در بین بچه ها از همه بهتر سروینا طرح درس را خوانده بود و یادش بود و خیلی خوب توانست توضیح دهد . بعد از بیان تئوریک و کلیات مات با دو فیل ، برای اجرا یک نمونه را در پای تابلو اجرا کردیم و تا مرحله کشاندن شاه حریف به گوشه صفحه را تقریباً خیلی راحت انجام دادیم و بعد برای مات کردن بچه ها شروع کردند به دادن نظرات مختلف ، در اینجا تقریباً یک ربع وقت صرف شد تا راه حل درست پیدا شود . در این یک ربع بعضی بچه ها به نظر می رسید خسته شده باشند و کم توجه می کردند .
برای اجرای مات با دوفیل بچه ها دو به دو شروع کردند به تمرین کردن . روژان و محمدصدرا چون هنوز در مات با رخ کمی مشکل داشتند ، برایشان یک آموزش دو نفره گذاشتم و بعد گفتم تا با هم مات با یک رخ را تمرین نمایند ، در پایان روژان و محمدصدرا مفهوم مات با رخ تنها را کاملاً فهمیدند و در مرحله اجرا هم مشکل خاصی نداشتند ، فقط باید تمرین بیشتری کنند تا مهارت لازم را بدست آورند . قرار شد روژان و محمدصدرا مات با دوفیل را با والدین و در خانه تمرین کنند . بعد از یک ربع تمرین تنها کسانی که توانستند مات با دو فیل را اجرا کنند ، یزدان و نیما بودند . این دو نفر بعد از 4 بار مساوی کردن بالاخره در دست پنجم یزدان ، نیما را مات کرد و در دست ششم نیما یزدان رو مات کرد ، البته نیما یه کوچولو از ما کمک گرفت . بقیه بچه ها هر چند مفهوم را به نسبت خوب فهمیده بودند ، ولی در اجرا مشکل داشتند که نیاز به تمرین بیشتر دارد .
در پایان کلاس هم با والدین قرار صبح روز شنبه 16 / 6 /1392 رو گذاشتیم . مدرسه شطرنج هیأت بخاطر برگزاری مسابقه رده های سنی حسابی شلوغه . برای شنبه تقریباً هیچ کس ساعت 9 صبح در مدرسه نیست ، بعد کلی صحبت بالاخره موفق شدیم یک نفر را پیدا کنیم که ساعت 12 باشه ، آقای هوشنگ قندی ، مرد بسیار کوشا و با اخلاق و همیشه با نشاط هیأت شطرنج تهران دعوت ما را لبّیک گفت و لطف نمود ، برای 10 صبح شنبه زحمت ما را تحمّل کند . البتّه دوست بزرگوار جناب آقای سید عبدالله مصلحی هم حاضر به همکاری بودند و می شد کلاس را در سالن فدراسیون شروع کنیم و بعد ببریم مدرسه هیأت که خانم دیّان قبول نکردند و گفتند کلاس مدرسه حتماً باید در مدرسه برگزار شود . تا یادم نرفته بگویم که کلاس شنبه برای همه بچه ها نیست و فقط برای 5 نفر از بچه هاست . اشکان بخاطر تداخل کلاس شنبه با یک کلاس دیگر نمی تواند بیاید و قرار شد چهارشنبه 27 / 6 / 1392 برایش یک کلاس بگذاریم . منظورم اینست که کلاس شنبه اصلاً کلاس مدرسه شطرنج هیأت نبود ، ولی خُب ما مأمور به مدارا هستیم و فعلاً قرار است تا جایی که امکان دارد همکاری های لازم را بکنیم . شب هم مادر آراد تماس گرفتند و حدود 12 دقیقه بصورت تلفنی برنامه های آراد را پیگیری نمودند . بعضی از والدین محترم هم لطف نمودند و گزارش های بچه ها را ارائه نمودند که از همه آن ها تشکر می کنم .
با آرزوی موفقیت
برای همه بچه های کلاس و مدرسه هیأت و والدین محترم آن ها
این هم گزارش
تصویری این جلسه :
محمد صدرا و روژان بخاطر اینکه جلسه قبل عکس نداشتند این جلسه اول از همه عکسشون رو گذاشتیم . یاد درس همه جا به نوبت سال دوم ابتدایی بِخیر !!!
یزدان
این جلسه خیلی شلوغ کرد و یه کمی اذیت مون کرد ! یزدان مگه این جا کلاس اسکیته پسر
با این تیپ !! بچه این تیپ مورد علاقه من تو 10 سالگیه !!
آراد
میگه : محمدرضا از رو من تقلب نکن !! محمد رضا میگه : زمان استاد تو کلاس هرکی
زورش بیشتر بود ، می گفت : «مردی زنگ آخر وایسا دم در مدرسه ...»
نیما میگه : آقا ما هم باید جواب بدیم ؟! استاد میگه : پَ نَ پَ !!! نیما میگه : آقا شما هم ؟؟! استاد میگه : نیماااا !!! (همراه با چشم غرّه لبخند گونه)
محمدصدرا میگه : آقا ما بگیم ؟!
یزدان میگه : مگه تو هم بلدی ؟!!
بچه ها
میگن : بَله ! استاد میگه : محمدصدرا ! زنجیر منو
بافتی ؟ بَله ! پشت کوه انداختی ؟ بَله ! بابا اومده ! با صدای چی
؟! جواب آچمزی ! + نوشتن گزارش ها ! + تمرین بیشتر ! + بازی بهتر ! ...
و حالا
این باریکن بعد از یه دیریبلِ ماهرانه توپ رو میندازه تو محوطه جریمه و با یه شوت
سرکش ...
خدای من توپ به تیر دروازه می خوره و با یه هِد می ره توی دروازه ، نتیجه 1 بر 0 به نفع یزدان . حالا نیما فقط یه نیمه دیگه وقت داره تا نتیجه رو مساوی کنه !!
امروز حریف اشکان شاگرد سوم کلاس بود ، ولی هر دو هر چی زدن به در بسته خورد و هیچ کدوم نتونستن با دو فیل دیگری رو مات کنن .
اشکان میگه : ببین داداش ! فیلات ماله آفریقاس و نمی تونه کاری رو پیش ببره !! محمدرضا میگه : ببین اشکان خان مثلاً فیل های فضایی تو تونستن کاری کنن ؟! استاد میگه : فیل فقط هندوستانیش خوبه ! فقط باید مواظب باشی یاد هندوستان نکنه که اونوقت به جای مات کردن ، پات می کنه !!!
آراد میگه : بابا صد رحمت به یه رخ ! بابا آدم می دونست چیکارس ! اینجا هِی میای این فیل رو سر راه بیاری ، اون یکی از راه بدر میشه !! اون یکی رو جمعش می کنی ! این یکی وِلو می شه !! آخه اینم کاره آقا دادی دست ما ؟! استاد میگه : آراد بجای گِلِه کردن تمرکزت رو ببر بالا پسر !!
محمد صدرا میگه : روژانم مث ما یاد گرفته ها !! یعنی میتونه ؟!
روژان میگه : فلفل نبین چه ریزه ! بشکن ببین چه تیزه ! استاد میگه : آها معلومه این هندیه و می تونه با دو فیلم خوب مدارا کنه !!
حالا
این بازیکن در دقایق پایانی در محوطه 18 قدم موفق می شه یه ضربه کاشته بگیره !
خدای من اون یه استیل کاملاً کارلوسی گرفته و می خواد با پای چپ این ضربه کاشته رو
بزنه ! حالا شووووووووت و توی دروازه ، توی دروازه ! مساوی میشه ولی یه مساوی
جانانه نه مثل بازی پیروزی –
استقلال !!
- ۹۲/۰۶/۲۰