نکات و گزارش جلسه سوم / ترم 4 / 6 – 6 – 1392
در ابتدای این ترم امیرحسین گوهری پور از ما خداحافظی کرد .
در جلسه قبل علیرضا نعیمیان ، پدیده همان جلسه ، برای یک ترم بخاطر مأموریت پدرش
رفت تا برگردد و در این جلسه هم روژان کنگاوری کلاسش را عوض نمود ، البته در ترم
قبلی هم هانیا جلیلوند و متین ..... کلاس ما را ترک کردند . ما از قبل هم گفتیم
دوستانی که برای یادگیری شطرنج می آیند ، با کسانی که برای ادامه دادن شطرنج می
آیند باید جدا شده و به تفکیک برایشان کلاس گذاشته شود و این کار وظیفه مدارس
شطرنج و مسؤولین برگزار کننده کلاس ها است . حتی برای آموزش بهتر ، در ابتدای ثبت
نام باید فرم هایی تهیه شود تا مشخص گردد والدین محترم تا چه اندازه با شطرنج و
اهمیت شطرنج آشنایی دارند و حتماً یک جلسه برای والدین داشته باشیم یا جزوه ای به
آن ها بدهیم تا آن ها بیشتر با این رشته آشنا شوند . ما سعی نمودیم در ابتدای ترم
اول این کار را بکنیم . این کار باعث می شود تا هم خانواده ها بدرستی تکلیفشان را
بدانند و هم مدرسین محترم بدانند تا چه اندازه با شاگردان کار کنند و تکلیف دهند و
... . خلاصه می خواهم بگویم این ها بدیهیات و ابتدائیات است که باید گفت جای تعجب
است که چرا این کارها صورت نمی گیرد و این قدر حرف و حدیث و دردسر ایجاد می شود .
به ادامه مطلب مراجعه کنید ...
البته باید در اینجا به یک داستان از علامه حسن زاده آملی هم اشاره کنم . ایشان در نقل هایشان دارند که وقتی پیش آیه الله مهدی الاهی قمشه ای درس می خواندند ، با 50 نفر از طلبه ها درسی را خدمت ایشان شروع می کنند و بعد از 2 ماه فقط 3 نفر باقی می مانند . ایشان می گویند من از این اتفاق خیلی نگران بودم و استاد از نگرانی ما مطلع شد و علت را پرسید . علامه حسن زاده گفته بودند آقا خُب این خیلی بد است و این کار طلبه ها توهین و بی ادبی به شماست . مرحوم الاهی قمشه ای خندیده بودند و فرموده بودند ما سی سال است که عادت کردیم درس را با 50 نفر شروع کنیم و با 3 نفر تمام کنیم . حالا در یک وقت دیگری به بررسی این شعر هم می پردازیم که :
درس معلم ار بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
در این جلسه در ادامه آموزش تاکتیک های شطرنج (وسط بازی) به معرفی و آموزش تاکتیک «حرکت بینابینی» پرداختیم . البته لازم است در اینجا به چند نکته اشاره کنیم و خلاصه ای از آموزش های قبلی را در اینجا تکرار نماییم :
- استراتژی ، نقشه یا طرح کلی بازی است . وقتی ما در یک بازی از خودمان می پرسیم «چه باید بکنم؟» به مقوله استراتژی اشاره کرده ام ؛ یعنی در هر مرحله و یا در هر پوزیسیون می خواهم برای بردن یا نتیجه مطلوب خودم نقشه ای داشته باشم . این سؤال البته از اولین حرکت بازی مصداق دارد ؛ یعنی از همان حرکت اول مطرح است . بعضی تدارکات خانگی یا عملیات روانی یا توجه به خصوصیت ویژه یک بازیکن در جواب این سؤال شکل می گیرد . برای مثال فرض کنید دوورتسکی ، از بزرگترین مربیان شطرنج ، در کتاب چگونه برای مسابقات آماده شویم ؟ نکته ای دارد درباره اهمیت آخربازی و اشکالی که بسیاری از حتی اساتید بزرگ شطرنج با آن مواجه اند . خُب شما این توصیه را می دانید و از طرفی اطلاع دارید حریفتان چنین ضعفی دارد . استراتژی شما در بازی با او برای بردن می شود : «کشیدن بازی به یک آخر بازی که شما مهارت دارید» یا در یک پوزیسیون حریف شما خانه های سفیدش ضعیف است ، استراتژی شما می شود «تسلط بر خانه های ضعیف سفید و نفوذ به جبهه دشمن» یا مثلا در شروع بازی حریف شما گسترش عقب است ، استراتژی شما می شود «حمله زودهنگام به شاه قلعه نرفته دشمن و استفاده از موقعیت غیرفعال حریف» . دقت کنید بعضی استراتژی ها پایدارند و بعضی مقطعی ، این به موقعیت پوزیسیون و نقاط قوت و ضعف پوزیسیون برای هر طرف برمی گردد . همچنین بعضی استراتژی ها ثابت اند و بعضی متغیر ، مثلاً ما به بچه ها گفته ایم که یک استراتژی پایه داریم ، که بعدها می خواهیم یک مقاله مستقل درباره آن بنویسیم و آن اینست : «مهره های بی دفاع نداشته باشید و از مهره های بی دفاع حریف استفاده کنید» به نظر ما این استراتژی بر تمام مراحل سه گانه شطرنج و همچنین در هر پوزیسیونی حاکم است ، البته در یک سطح بالاتر می توانیم به جای مهره های بی دفاع بگوییم ، نقاط ضعف !! (دقت بفرمایید)
- داشتن استراتژی غلط و ناقص ، بهتر از نداشتن استراتژی است . ما به بچه ها گفتیم : نداشتن استراتژی مثل مبارزه با شمشیر با چشمان بسته می مونه . شماره هر چقدر هم شمشیرزن ماهری باشید ، باید بدونید با چشم بسته نمیشه مبارزه کرد .(لطفاً جو فیلم های هالیوودی و غیرهالیوودی نگیرتتون و کمی معقول باشید ، آها حالا شد !!!!!!!!!!!) بنابراین خیلی مهم است ، که ما همراه با بالا بردن مهارت های تاکتیکی ، فهم پوزیسیونی و درک استراتژیک خودمون رو هم بالا ببریم . شاید بهترین کتاب ترجمه شده در این زمینه «بازی پوزیسیونی» دوورتسکی و یوسوپف باشه ، یا مثلاً وسط بازی ، ایوه و کرامر .
- بعد از اینکه ما فهمیدیم چه کاره هستیم ، باید از خود سؤال کنیم «خُب رفیق حالا چگونه می خوای این نقشه کلی و طرح رو اجرا کنی ؟» در واقع در جواب سؤال «چگونگی اجرای استراتژی» تاکتیک مطرح می شود . تاکتیک ، همان بهره برداری از استراتژی است ! بنابراین درک درست استراتژی و داشتن استراتژی درست به تنهایی نمی تواند باعث پیروزی و موفقیت ما شود ، وقتی ما موفق می شویم که بتوانیم روش اجرای نقشه را هم بدرستی پیش ببریم .
- من با این جمله که «99 درصد شطرنج تاکتیک است» مخالفم . با توضیحات بالا این مشهور زمانه ما زیر سؤال می رود . دقت بفرمایید اینکه در مسابقات بالاخص هر چقدر سطح بازیکنان پایین می اید تاکتیک مهمتر می شود ، بخاطر این است که هر دو شمشیرباز چشم هایشان را بسته اند . بله با چشم بسته و کورکورانه شطرنج بازی نمودن ، باعث می شود ضریب تاکتیک و استراتژی تغییری اساسی یابد . این نکته هم به مقاله ای مستقل نیاز دارد ، که امیدوارم برسیم آن را بیان کنیم .
- به نظر ما همه تاکتیک ها به نوعی بر دو تاکتیک بنا شده اند ؛ یعنی از نظر مفهومی و درک معنای عمیق و هسته محوری تاکتیک ها این دو تاکتیک اصل هستند و بقیه حول این دو تا چرخ می زنند . یکی آچمزی و یکی حمله دوگانه .
با این توضیحات و در نظر داشتن این نکته که با توجه به آموزش های آرتور یوسوپف در سال های اخیر تبیین و تثبیت شده است ، ما معتقدیم مراحل سه گانه شطرنج باید در کنار هم و به موازات هم آموزش داده شود . بنابراین ما از ترم قبل سعی نمودیم درس ها را به گونه ای تنظیم کنیم ، که شامل هر سه مرحله باشد . در ترم قبلی که بیشتر سرفصل های ارائه شده از طرف مدرسه تاکتیک بود ، ما آچمزی ، حمله دوگانه (چنگال) ، کیش دوگانه ، کیش برخاست و حمله برخاست را درس دادیم .
در ادامه همین مسیر این جلسه ما تاکتیک حرکت بینابینی را آموزش دادیم . همچنانکه می دانید این تاکتیک به نوعی حمله دوگانه است . بعد از اینکه بصورت مختصر نکات استراتژی و تاکتیک را با بچه ها مرور کردیم . در 3 مثال این تاکتیک را توضیح دادم . بعد از چیدن پوزیسیون ها پای تخته به بچه ها 5 دقیقه وقت می دادم تا فکر کنند و بعد با بالا بردن دست به ترتیب از آن ها می خواستم حرکت اول را بگویند ، اگر حرکت اول درست بود ، از آن ها می خواستم پای تخته بیایند و بازی را ادامه داده و توضیح دهند . در ارائه حرکت اول درست ، اشکان از همه بهتر بود ، ولی نمی توانست بازی را بخوبی ادامه دهد . نقطه قوت اشکان دقیقاً همین است که خیلی اوقات برتری را کسب کرده یا نکته مطلب را می گوید و بعد برای توضیح همان دقت و سرعت و عمق سابق را ندارد . در علم مدیریت می گویند : شروع کارها و پروژه ها به چنین کسانی بدهید و بعد در ادامه یا جایشان را عوض کنید یا یک نفر را کنارشان قرار دهید تا کار را خوب پیش ببرند ، البته هیچ کدام از این دو توصیه را در شطرنج نمی توان عملی کرد . در علم طب براساس مبانی حکمتی (چه در اسلام و چه در چین یا مصر یا ...) می گویند این خصوصیت کسانی است که طبع دموی دارند . اشکان باید این نقطه قوتش را حفظ کند و نقطه ضعفش را بشناسد و در مسیر جبران آن تلاش کند . یکی از راه های جبران تمرین روی مثال هایی است که برد با حرکت اول محقق نمی شود و نیاز به ادامه بررسی دارد .
امّا در ادامه دادن درست بازی یزدان در هر سه مثال موفق تر از بقیه بچه ها بود . آراد و علیرضا شوندی هم تلاش خوبی داشتند . دقت آراد مثل قبل کمی کم بود . سروینا هم همکاری خوبی داشت هر چند اشتباهاتی هم داشت . محمدصدرا این جلسه کمی خسته بود . محمدرضا هم غایب بود .
قسمتی از این جلسه را اختصاص دادم به صحبت با تک تک بچه ها درباره چگونگی تمرین کردنشان . چیزی که فهمیدم شامل نکات زیر است :
- بچه ها بدلیل کلاس های متعددی که دارند ، وقت کمتری دارند تا بتوانند خوب تمرین کنند .
- بچه ها بدلیل تک فرزندی و بچه بزرگ بودن و همچنین ارتباط نداشتن با دوستان شطرنجی ، حریف تمرینی ندارند . همچنین بدلیل آشنا نبودن والدین با شطرنج به شکل کتابی و علمی کسی را که بتواند بالاسرشان باشد و جهت دهی شان کند ندارند .
- بچه ها چون شب ها دیر می خوابند و جمع خانواده ها بیشتر شب ها دور هم هستند و آن هم برای کارهای روزمره صرف می شود ، صبح ها که معمولاً آرامش بیشتر است ، کمتر می توانند تمرین کنند . البته این از آسیب های تمام خانواده ها در زمانه ما است .
در بین بچه ها نیما و آراد نسبت به بقیه هم بیشتر و هم منظم تر تمرین می کردند . نیما اگر همین طور پیش رود در یکی دو ترم بعدی خیلی می تواند موفق شود . آراد هم باید دقتش را بیشتر کند . بعد از نیما و آراد ، بقیه بچه ها در تمرین کردن تقریباً مثل هم بودند . در این صحبت کردن ها فهمیدیم اشکان کلاس روباتیک هم می رود که هم به خودش و هم به خانواده اش گفتم عکس های ماشین و کلاسش را بیاورد تا در وبلاگ بگذاریم .
بعد از کلاس هم با والدین محترمی که آمده بودند
کمی صحبت داشتیم . امروز برای دومین بار والدین محترم آراد آمده بودند و فهمیدم که
آراد هم داستان دارد و هم نقاشی می کند . احسنت و بارک الله به آراد . قرار شد
آراد هم نقاشی ها و داستانش را بیاورد تا در وبلاگ بگذاریم .
این هم گزارش تصویری این جلسه :
یزدان این جلسه خیال خودش را راحت کرد و اومد جلو تا دیگه متهم نشه یه دفعه می پره پای تخته ، حالا متهم ردیف اول شده آراد !!؟
آراد میگه : آقا ما شنیدیم کمال همنشین در من اثر کرد ، بذارید ما هم تو عکس با نیما باشیم ، شاید برگشتیم دوباره شاگرد سوم شدیم ! ما هم گفتیم : باشه آقا آراد . حالا بگید ، نیما چرا داره خندش رو قایم می کنه ؟! خُب معلومه میگه : بابا داداش آراد ! باید استیل هم داشته باشی ، ببین مث من ! نیگا کن !
اشکان خان ! بابا پس کو این روباتت ؟! بچه ها خودتون رو آماده کنید تا در 30 سال آینده با هم یه دوره کلاس و مسابقه در سفینه اختصاصی اشکان در سیاره نپتون داشته باشیم . آخه اشکان اگه همینجور پیش بره کارش می کشه به سفینه سازی و کی بهتر از ماها ؟ پس مسافرین محترم کمربندها را محکم ببندید چون قصد فرود در سیاره نپتون را داریم ! مقصد بعدی در منظومه بغلی مهمان جناب کاپابلانکا هستیم در سیاره کاروکان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آراد میگه : ببین علیرضا من ضعیف نشدما ، نیما و محمدرضا قوی شدن . علیرضا میگه : برو بابا ! آراد میگه : ببین شلوغی تو 100 برابر منه ، فهمیدی ؟ علیرضا میگه : چه ربطی داره ؟! آراد میگه : ببین بازیتو بکن تا بهت بگم !
نیما میگه : یزدان جان ! دیدی جلسه قبل منم مث تو کارم درسته ها .
یزدان میگه : نیما جان ! معلومه هنوز ما رو نشناختی ها ! جوجه رو آخر پاییز می شمرن !! بچه ها آخر پاییز یزدان 5 تا مهره با شاه داشت و نیما مونده بود با شاه تنهاش چجوری عرقش رو خشک کنه ! فقط 2 تا از مهره های یزدان 2 تا از رخ های ناقابلش بود که با همونا نیما رو مات کرد . نیما بیشتر تمرین کن ، یزدان کاسپاروف هم باشه میشه شکستش داد !
دیدی دیدی ، حالا برو برای بچه های محلّتون تعریف کن ما یه رفیقی داریم که چشم بسته همتون رو می بره !! ، بچه ها ولی جوّ بد جوری آراد رو گرفته بود که اگه به موقع جلوش رو نمی گرفتم احتمالاً می گفت : من پسرخاله داییِ عمویِ دخترخاله فامیل دورِ کاسپاروف هستم !!!!!!!!! چی شد ؟!!!!!!!!!!!!!
اشکان میگه : مهره رو اینجا نه ، اونجا هم نه ، پس بزارش اون یکی جا .
سروینا هم میگه : آقا اشکان ! من روبات نیستم که داری کنترلم می کنی !!! من سروینا زارع هستم ، شاگرد دوم سابق و مستعد شاگرد اولی فعلی !!! گرفتی ؟!
محمدصدرا که این جلسه با استاد بازی می کرد ، کاملاً استیل شطرنجی گرفت تا شاید یکی دو تا حرکت کارلسنی بکنه ! ولی استاد حواسش جمع بود و چند تا حرکت کاسپاروفی داشت !! ولی خداییش استیل محمدصدرا ، شطرنجی شطرنجی شده ها !!!!!!!!!!!!!!!!
- ۹۲/۰۶/۰۸