دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

نکات و گزارش جلسه سوم / ترم 4 / 6 – 6 – 1392

جمعه, ۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۴۹ ق.ظ

  در ابتدای این ترم امیرحسین گوهری پور از ما خداحافظی کرد . در جلسه قبل علیرضا نعیمیان ، پدیده همان جلسه ، برای یک ترم بخاطر مأموریت پدرش رفت تا برگردد و در این جلسه هم روژان کنگاوری کلاسش را عوض نمود ، البته در ترم قبلی هم هانیا جلیلوند و متین ..... کلاس ما را ترک کردند . ما از قبل هم گفتیم دوستانی که برای یادگیری شطرنج می آیند ، با کسانی که برای ادامه دادن شطرنج می آیند باید جدا شده و به تفکیک برایشان کلاس گذاشته شود و این کار وظیفه مدارس شطرنج و مسؤولین برگزار کننده کلاس ها است . حتی برای آموزش بهتر ، در ابتدای ثبت نام باید فرم هایی تهیه شود تا مشخص گردد والدین محترم تا چه اندازه با شطرنج و اهمیت شطرنج آشنایی دارند و حتماً یک جلسه برای والدین داشته باشیم یا جزوه ای به آن ها بدهیم تا آن ها بیشتر با این رشته آشنا شوند . ما سعی نمودیم در ابتدای ترم اول این کار را بکنیم . این کار باعث می شود تا هم خانواده ها بدرستی تکلیفشان را بدانند و هم مدرسین محترم بدانند تا چه اندازه با شاگردان کار کنند و تکلیف دهند و ... . خلاصه می خواهم بگویم این ها بدیهیات و ابتدائیات است که باید گفت جای تعجب است که چرا این کارها صورت نمی گیرد و این قدر حرف و حدیث و دردسر ایجاد می شود .

به ادامه مطلب مراجعه کنید ...


  البته باید در اینجا به یک داستان از علامه حسن زاده آملی هم اشاره کنم . ایشان در نقل هایشان دارند که وقتی پیش آیه الله مهدی الاهی قمشه ای درس می خواندند ، با 50 نفر از طلبه ها درسی را خدمت ایشان شروع می کنند و بعد از 2 ماه فقط 3 نفر باقی می مانند . ایشان می گویند من از این اتفاق خیلی نگران بودم و استاد از نگرانی ما مطلع شد و علت را پرسید . علامه حسن زاده گفته بودند آقا خُب این خیلی بد است و این کار طلبه ها توهین و بی ادبی به شماست . مرحوم الاهی قمشه ای خندیده بودند و فرموده بودند ما سی سال است که عادت کردیم درس را با 50 نفر شروع کنیم و با 3 نفر تمام کنیم . حالا در یک وقت دیگری به بررسی این شعر هم می پردازیم که :

      درس معلم ار بود زمزمه محبتی                       جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را  

  در این جلسه در ادامه آموزش تاکتیک های شطرنج (وسط بازی) به معرفی و آموزش تاکتیک «حرکت بینابینی» پرداختیم . البته لازم است در اینجا به چند نکته اشاره کنیم و خلاصه ای از آموزش های قبلی را در اینجا تکرار نماییم :

  •      استراتژی ، نقشه یا طرح کلی بازی است . وقتی ما در یک بازی از خودمان می پرسیم «چه باید بکنم؟» به مقوله استراتژی اشاره کرده ام ؛ یعنی در هر مرحله و یا در هر پوزیسیون می خواهم برای بردن یا نتیجه مطلوب خودم نقشه ای داشته باشم . این سؤال البته از اولین حرکت بازی مصداق دارد ؛ یعنی از همان حرکت اول مطرح است . بعضی تدارکات خانگی یا عملیات روانی یا توجه به خصوصیت ویژه یک بازیکن در جواب این سؤال شکل می گیرد . برای مثال فرض کنید دوورتسکی ، از بزرگترین مربیان شطرنج ، در کتاب چگونه برای مسابقات آماده شویم ؟ نکته ای دارد درباره اهمیت آخربازی و اشکالی که بسیاری از حتی اساتید بزرگ شطرنج با آن مواجه اند . خُب شما این توصیه را می دانید و از طرفی اطلاع دارید حریفتان چنین ضعفی دارد . استراتژی شما در بازی با او برای بردن می شود : «کشیدن بازی به یک آخر بازی که شما مهارت دارید» یا در یک پوزیسیون حریف شما خانه های سفیدش ضعیف است ، استراتژی شما می شود «تسلط بر خانه های ضعیف سفید و نفوذ به جبهه دشمن» یا مثلا در شروع بازی حریف شما گسترش عقب است ، استراتژی شما می شود «حمله زودهنگام به شاه قلعه نرفته دشمن و استفاده از موقعیت غیرفعال حریف» . دقت کنید بعضی استراتژی ها پایدارند و بعضی مقطعی ، این به موقعیت پوزیسیون و نقاط قوت و ضعف پوزیسیون برای هر طرف برمی گردد . همچنین بعضی استراتژی ها ثابت اند و بعضی متغیر ، مثلاً ما به بچه ها گفته ایم که یک استراتژی پایه داریم ، که بعدها می خواهیم یک مقاله مستقل درباره آن بنویسیم و آن اینست : «مهره های بی دفاع نداشته باشید و از مهره های بی دفاع حریف استفاده کنید» به نظر ما این استراتژی بر تمام مراحل سه گانه شطرنج و همچنین در هر پوزیسیونی حاکم است ، البته در یک سطح بالاتر می توانیم به جای مهره های بی دفاع بگوییم ، نقاط ضعف !! (دقت بفرمایید)

  •        داشتن استراتژی غلط و ناقص ، بهتر از نداشتن استراتژی است . ما به بچه ها گفتیم : نداشتن استراتژی مثل مبارزه با شمشیر با چشمان بسته می مونه . شماره هر چقدر هم شمشیرزن ماهری باشید ، باید بدونید با چشم بسته نمیشه مبارزه کرد .(لطفاً جو فیلم های هالیوودی و غیرهالیوودی نگیرتتون و کمی معقول باشید ، آها حالا شد !!!!!!!!!!!) بنابراین خیلی مهم است ، که ما همراه با بالا بردن مهارت های تاکتیکی ، فهم پوزیسیونی و درک استراتژیک خودمون رو هم بالا ببریم . شاید بهترین کتاب ترجمه شده در این زمینه «بازی پوزیسیونی» دوورتسکی و یوسوپف باشه ، یا مثلاً وسط بازی ، ایوه و کرامر .

  •        بعد از اینکه ما فهمیدیم چه کاره هستیم ، باید از خود سؤال کنیم «خُب رفیق حالا چگونه می خوای این نقشه کلی و طرح رو اجرا کنی ؟» در واقع در جواب سؤال «چگونگی اجرای استراتژی» تاکتیک مطرح می شود . تاکتیک ، همان بهره برداری از استراتژی است ! بنابراین درک درست استراتژی و داشتن استراتژی درست به تنهایی نمی تواند باعث پیروزی و موفقیت ما شود ، وقتی ما موفق می شویم که بتوانیم روش اجرای نقشه را هم بدرستی پیش ببریم .

  •       من با این جمله که «99 درصد شطرنج تاکتیک است» مخالفم . با توضیحات بالا این مشهور زمانه ما زیر سؤال می رود . دقت بفرمایید اینکه در مسابقات بالاخص هر چقدر سطح بازیکنان پایین می اید تاکتیک مهمتر می شود ، بخاطر این است که هر دو شمشیرباز چشم هایشان را بسته اند . بله با چشم بسته و کورکورانه شطرنج بازی نمودن ، باعث می شود ضریب تاکتیک و استراتژی تغییری اساسی یابد . این نکته هم به مقاله ای مستقل نیاز دارد ، که امیدوارم برسیم آن را بیان کنیم .

  •      به نظر ما همه تاکتیک ها به نوعی بر دو تاکتیک بنا شده اند ؛ یعنی از نظر مفهومی و درک معنای عمیق و هسته محوری تاکتیک ها این دو تاکتیک اصل هستند و بقیه حول این دو تا چرخ می زنند . یکی آچمزی و یکی حمله دوگانه .

  با این توضیحات و در نظر داشتن این نکته که با توجه به آموزش های آرتور یوسوپف در سال های اخیر تبیین و تثبیت شده است ، ما معتقدیم مراحل سه گانه شطرنج باید در کنار هم و به موازات هم آموزش داده شود . بنابراین ما از ترم قبل سعی نمودیم درس ها را به گونه ای تنظیم کنیم ، که شامل هر سه مرحله باشد . در ترم قبلی که بیشتر سرفصل های ارائه شده از طرف مدرسه تاکتیک بود ، ما آچمزی ، حمله دوگانه (چنگال) ، کیش دوگانه ، کیش برخاست و حمله برخاست را درس دادیم .

  در ادامه همین مسیر این جلسه ما تاکتیک حرکت بینابینی را آموزش دادیم . همچنانکه می دانید این تاکتیک به نوعی حمله دوگانه است . بعد از اینکه بصورت مختصر نکات استراتژی و تاکتیک را با بچه ها مرور کردیم . در 3 مثال این تاکتیک را توضیح دادم . بعد از چیدن پوزیسیون ها پای تخته به بچه ها 5 دقیقه وقت می دادم تا فکر کنند و بعد با بالا بردن دست به ترتیب از آن ها می خواستم حرکت اول را بگویند ، اگر حرکت اول درست بود ، از آن ها می خواستم پای تخته بیایند و بازی را ادامه داده و توضیح دهند . در ارائه حرکت اول درست ، اشکان از همه بهتر بود ، ولی نمی توانست بازی را بخوبی ادامه دهد . نقطه قوت اشکان دقیقاً همین است که خیلی اوقات برتری را کسب کرده یا نکته مطلب را می گوید و بعد برای توضیح همان دقت و سرعت و عمق سابق را ندارد . در علم مدیریت می گویند : شروع کارها و پروژه ها به چنین کسانی بدهید و بعد در ادامه یا جایشان را عوض کنید یا یک نفر را کنارشان قرار دهید تا کار را خوب پیش ببرند ، البته هیچ کدام از این دو توصیه را در شطرنج نمی توان عملی کرد . در علم طب براساس مبانی حکمتی (چه در اسلام و چه در چین یا مصر یا ...) می گویند این خصوصیت کسانی است که طبع دموی دارند . اشکان باید این نقطه قوتش را حفظ کند و نقطه ضعفش را بشناسد و در مسیر جبران آن تلاش کند . یکی از راه های جبران تمرین روی مثال هایی است که برد با حرکت اول محقق نمی شود و نیاز به ادامه بررسی دارد .

  امّا در ادامه دادن درست بازی یزدان در هر سه مثال موفق تر از بقیه بچه ها بود . آراد و علیرضا شوندی هم تلاش خوبی داشتند . دقت آراد مثل قبل کمی کم بود . سروینا هم همکاری خوبی داشت هر چند اشتباهاتی هم داشت . محمدصدرا این جلسه کمی خسته بود . محمدرضا هم غایب بود .

  قسمتی از این جلسه را اختصاص دادم به صحبت با تک تک بچه ها درباره چگونگی تمرین کردنشان . چیزی که فهمیدم شامل نکات زیر است :

  •    بچه ها بدلیل کلاس های متعددی که دارند ، وقت کمتری دارند تا بتوانند خوب تمرین کنند .

  •    بچه ها بدلیل تک فرزندی و بچه بزرگ بودن و همچنین ارتباط نداشتن با دوستان شطرنجی ، حریف تمرینی ندارند . همچنین بدلیل آشنا نبودن والدین با شطرنج به شکل کتابی و علمی کسی را که بتواند بالاسرشان باشد و جهت دهی شان کند ندارند .

  •    بچه ها چون شب ها دیر می خوابند و جمع خانواده ها بیشتر شب ها دور هم هستند و آن هم برای کارهای روزمره صرف می شود ، صبح ها که معمولاً آرامش بیشتر است ، کمتر می توانند تمرین کنند . البته این از آسیب های تمام خانواده ها در زمانه ما است .

در بین بچه ها نیما و آراد نسبت به بقیه هم بیشتر و هم منظم تر تمرین می کردند . نیما اگر همین طور پیش رود در یکی دو ترم بعدی خیلی می تواند موفق شود . آراد هم باید دقتش را بیشتر کند . بعد از نیما و آراد ، بقیه بچه ها در تمرین کردن تقریباً مثل هم بودند . در این صحبت کردن ها فهمیدیم اشکان کلاس روباتیک هم می رود که هم به خودش و هم به خانواده اش گفتم عکس های ماشین و کلاسش را بیاورد تا در وبلاگ بگذاریم .

  بعد از کلاس هم با والدین محترمی که آمده بودند کمی صحبت داشتیم . امروز برای دومین بار والدین محترم آراد آمده بودند و فهمیدم که آراد هم داستان دارد و هم نقاشی می کند . احسنت و بارک الله به آراد . قرار شد آراد هم نقاشی ها و داستانش را بیاورد تا در وبلاگ بگذاریم .

  این هم گزارش تصویری این جلسه :

یزدان این جلسه خیال خودش را راحت کرد و اومد جلو تا دیگه متهم نشه یه دفعه می پره پای تخته ، حالا متهم ردیف اول شده آراد !!؟

 آراد میگه : آقا ما شنیدیم کمال همنشین در من اثر کرد ، بذارید ما هم تو عکس با نیما باشیم ، شاید برگشتیم دوباره شاگرد سوم شدیم ! ما هم گفتیم : باشه آقا آراد . حالا بگید ، نیما چرا داره خندش رو قایم می کنه ؟! خُب معلومه میگه : بابا داداش آراد ! باید استیل هم داشته باشی ، ببین مث من ! نیگا کن !

 اشکان خان ! بابا پس کو این روباتت ؟! بچه ها خودتون رو آماده کنید تا در 30 سال آینده با هم یه دوره کلاس و مسابقه در سفینه اختصاصی اشکان در سیاره نپتون داشته باشیم . آخه اشکان اگه همینجور پیش بره کارش می کشه به سفینه سازی و کی بهتر از ماها ؟ پس مسافرین محترم کمربندها را محکم ببندید چون قصد فرود در سیاره نپتون را داریم ! مقصد بعدی در منظومه بغلی مهمان جناب کاپابلانکا هستیم در سیاره کاروکان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آراد میگه : ببین علیرضا من ضعیف نشدما ، نیما و محمدرضا قوی شدن . علیرضا میگه : برو بابا ! آراد میگه : ببین شلوغی تو 100 برابر منه ، فهمیدی ؟ علیرضا میگه : چه ربطی داره ؟! آراد میگه : ببین بازیتو بکن تا بهت بگم !

 نیما میگه : یزدان جان ! دیدی جلسه قبل منم مث تو کارم درسته ها .

یزدان میگه : نیما جان ! معلومه هنوز ما رو نشناختی ها ! جوجه رو آخر پاییز می شمرن !! بچه ها آخر پاییز یزدان 5 تا مهره با شاه داشت و نیما مونده بود با شاه تنهاش چجوری عرقش رو خشک کنه ! فقط 2 تا از مهره های یزدان 2 تا از رخ های ناقابلش بود که با همونا نیما رو مات کرد . نیما بیشتر تمرین کن ، یزدان کاسپاروف هم باشه میشه شکستش داد !

دیدی دیدی ، حالا برو برای بچه های محلّتون تعریف کن ما یه رفیقی داریم که چشم بسته همتون رو می بره !! ، بچه ها ولی جوّ بد جوری آراد رو گرفته بود که اگه به موقع جلوش رو نمی گرفتم احتمالاً می گفت : من پسرخاله داییِ عمویِ دخترخاله فامیل دورِ کاسپاروف هستم !!!!!!!!! چی شد ؟!!!!!!!!!!!!!

اشکان میگه : مهره رو اینجا نه ، اونجا هم نه ، پس بزارش اون یکی جا .

سروینا هم میگه : آقا اشکان ! من روبات نیستم که داری کنترلم می کنی !!! من سروینا زارع هستم ، شاگرد دوم سابق و مستعد شاگرد اولی فعلی !!! گرفتی ؟!


محمدصدرا که این جلسه با استاد بازی می کرد ، کاملاً استیل شطرنجی گرفت تا شاید یکی دو تا حرکت کارلسنی بکنه ! ولی استاد حواسش جمع بود و چند تا حرکت کاسپاروفی داشت !! ولی خداییش استیل محمدصدرا ، شطرنجی شطرنجی شده ها !!!!!!!!!!!!!!!!

  • morteza jalali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی