دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

دردسرهای جادوی 64 تایی

وقایع نگاری یک کلاس آموزش شطرنج بسیار ویژه

 

  سال ها پیش از بزرگی شنیدم که برای بزرگ شدن باید همنشین بزرگان بود و احترامشان کرد ، تا بدین واسطه لطف حق یارمان گردد و حرکتمان اثر یابد و برکت داشته باشد . در مطلب اوّل با عنوان «رخ شطرنج» از دلبری گفتم ، امّا بد نیست بدانید که هر دلبری معمولاً با واسطه یا بی واسطه بدست بزرگی صورت می گیرد . بزرگان همیشه در دوراهی ها به دادمان می رسند و ما را از وادی شکّ و ترس و واماندگی نجات می دهند و به منزل اطمینان می رسانند .


  حیف دیدم و صد حیف که از دلبری بگویم و به عامل آن اشاره نکنم !! آری سال هایی که در دبیرستان با بعضی دوستان عزیز به شطرنج مشغول بودیم ، ناگهان به سرمان زد و این رشته را دنبال کردیم . یادم می آید یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین عواملی که هم در جذب ما و هم در ماندگاری ما نقش ایفا می کرد ، ماهنامه وزین و بسیار پُربار شطرنج بود . ماهنامه ای که بالواقع نه یک ماه که گاهی اوقات ماه ها وقت فراغت ما را به خودش اختصاص می داد . ماهنامه ای که گاهی برای بدست آوردنش بیش از 30 بار به کیوسک محله سر می زدیم و اینقدر سرک کشیدن های ما زیاد شده بود که در محل هم به شطرنجی بودن مشهور شدیم . (بد نیست اشاره کنم که قبل از دوران دبیرستان و ماهنامه شطرنج اولین علائق خاص شطرنج علمی در بنده از ماهنامه دانشمند و مسائل آن در سال های دوران راهنمایی بود)

  اگر بخواهم در یک کلام مطلب را خلاصه کنم این صفحه 64 تایی تمام خلاف ها را از ما گرفته بود و ما بجز درس و شطرنج هر چند علائقی داشتیم که آن علائق می توانست زمینه فساد و خلاف در ما باشد ، ولی شطرنجی بودن و تفکر شطرنجی ما را از رفتن در کوره راه های بیراهه رهانده بود و به خودش مشغول کرده بود . حالا بعد از بیش از 11 سال جدایی از این مسیر و راه (دلایلش بماند) دوباره در سال 1388 چشمم به ناگاه روی کیوسک روزنامه فروشی به ماهنامه شطرنج خورد ، باز هم بد نیست بدانید بنده بیش از 60 نشریه عمومی و تخصصی را آرشیو دارم و همچنین بیش از 18 هزار جلد کتاب در بیش از 30 موضوع علوم اسلامی و انسانی دارم !!! اصلاً کارم با کتاب است و کتاب خواندن و ... . معتقدم مسلمان امروز اگر می خواهد مسلمان بماند باید دریایی باشد به عمق 1 سانت ، که حداقل در یک جا تا عمق 100 متر پیش رود . حال شما این قصه را بگذارید برای جای دگر و وقت دگر . نکته جالب برای خودم این بود که در طول این بیش از 11 سال با این همه مراجعه متعدد به کتابفروشی ها و نشریات ، چشمم به کتب و ماهنامه شطرنج نخورده بود .  

  خلاصه چشمک ماهنامه همان و خریدن و جویدن آن تا دو سه روز همان . در این میان بد نیست بگویم اتفاقی که با شطرنج برایم رخ داده بود با فاصله یک سال با مهمترین دوست زندگی ام که سه سال و نیم دبیرستان را با هم در یک میز نشسته بودیم ، افتاده بود ، با او هم بیش از 10 سال بود قطع رابطه کرده بودم ، قطع رابطه ای که شاید به جرأت بتوانم بگویم اختیاری نبود .

  دیگر باید مثل سریال های ایرانی بقیه داستان را فهمیده باشید ، رفتم پی دوستم . حالا بگو چجوری پیدایش کردم ؟! اسمش را در اینترنت به توصیه دوستی جستجو کردم و دیدم بله آقا شده هیأت علمی یک دانشگاهی ، ایمیلش را از پروفایلش گرفتم و یک ایمیل و ... .

  خُب سریال را هندی اش نکنم ، لطفاً جوّگیر نشوید ، بیایید برویم سر اصل مطلب . بازی را شروع کردم ، یکی دو کتاب خریدم و همچنین برنامه فریتز را . چون بعضی کارهای چاپی را انجام می دادم ، یک روز که با دوستی از خیابان حجاب می گذشتم گذرم خورد به مغازه ماهنامه شطرنج ، خانمی نشسته بود ، چند کتاب و مجله ازش خریدم و گفتم کارم چیست و اگر سفارشی داشتید در خدمتم !! بنده خدا فکر کنم با دیدن من تمام سؤالات بنیادین زندگی اش آمده بود جلوی چشمش !!!!!

   نمی دانم سر کدام مسأله رفتم پیش استاد مرتضوی ، فقط می دانم آنقدر برخوردش صمیمی و گرم و پدرانه بود ، که بسیاری از شک هایم را برطرف نمود ، البته در دوران دبیرستان هم با ایشان برخورد داشتم ، ولی خیلی گذرا و مختصر . بعد از آن وقت های بسیاری را تا امروز از صحبت ها و سکوت های استاد درس گرفتم و هر بار که پیشش رفتم درسی تازه گرفتم . او با اخلاق بزرگوارنه اش مرا عبد خود کرده بود . به فرموده امیرالمؤمنین (علیه السلام) احترام او برایم واجب بوده و هست و خواهد بود . راستی زمانه ما زمانه ای است که همین بدیهیات را هم پشت سرشان گذاشته اند و نمی دانند گرفتاریشان از کجاست !!

  بعد از دو سه ماهی که از آشنایی با استاد می گذشت و من هنوز در شک بودم که آیا می خواهم این کار را با جدیت دنبال کنم یا خیر ؟! یک روز استاد به من گفت : بالاخره تو اینکاره هستی یا نه ؟ گفتم : چطور ؟ گفت : تکلیف خودت رو روشن کن ببینم !! گفتم : بله استاد . دستم را گرفت و با اینکه یک دور از مسابقات قهرمانی تهران سال 1390 می گذشت به سالن مسابقات برد و گفت : آقا اسم ایشان را بنویسید ، می خواهد بازی کند . همان پرسش های بنیادین آن خانم ، حالا برای بیش از 100 نفر دیگر هم پیش آمده بود ، ولی استاد کار خودش را کرد و حرکت ابتدایی روی ریل را انجام داد ، حالا دیگر من می توانستم از اینکه شطرنج بازی می کنم لذت ببرم .

  استاد مرتضوی ، برای اهلش مشهورتر و معروف تر از آن است که مثل منی بخواهد او را معرفی کند ، ولی می خواهم چند جمله درباره استاد بگویم و باب فتحی بکنم تا در آینده با توفیق الاهی بزرگان شطرنج ایران و جهان را در اینجا معرفی نماییم . استاد مرتضوی بیش از 23 سال است که در هر شرایطی ، گاهی با دوستان و گاهی یکّه و تنها ، ولو با فداکاری و کمک عده ای ، دارد ماهنامه شطرنج را در می آورد . این کار آنهم در ایران و با شرایط ایران . فقط کسانی این را می فهمند که دو تا مقاله نوشته باشند . این همه نیست مگر عشق وافری که ایشان به شطرنج دارند ، شطرنج برای ایشان پله ای جهت رسیدن به آمال و آرزوها نیست (بالعکس بسیاری از حضرات مسؤولین و ...) ، آن هایی که خبر دارند می دانند که ایشان بارها بخاطر شطرنج ضررهای مادی بسیاری در زندگی داشته اند !! در حالیکه اگر اراده می کردند بدون زحمت و بسیار راحت هم از نظر جایگاه مسؤولیتی و هم از نظر وضع مادی خیلی بالاتر از این می توانستند باشند .

  ارتباطاتی که ایشان دارند ، هر کس دیگری داشت الان یک مافیای بزرگ شطرنجی درست می کرد که همه جلویش دولّا و راست شوند ، ولی بیایید و ببینید که چگونه دردمندانه اتفاقات و پستی و بلندی های شطرنج ایران را دنبال می کنند و تذکرات دلسوزانه ایشان راه به جایی نمی برد . به هیچ وجه نمی خواهم مقایسه کنم ، چون اصلاً قابل قیاس نیست ، ولی گاهی دردمندی ایشان مرا یاد بعضی از بزرگان و اساتید علوم اسلامی می اندازد .

  کسی که در سال های ابتدائی دهه 60 مربی رده های سنی فرانسه بوده و همچنین بسیاری از قهرمانان کنونی کشور باواسطه یا بی واسطه شاگردی اش را کرده اند ، جوری صحبت می کند و آنقدر تواضع دارد ، که بعضی اگر نشناسندش فکر می کنند اصلاً شطرنج بلد نیست !! در مورد علامه طباطبایی می گویند اگر شما یک هفته با ایشان هم سفر می شدی و حرف علمی پیش نمی آمد ، فکر می کردی این مرد اصلاً سواد خواندن و نوشتن معمولی را هم بزور دارد !! آری مردان بزرگ نیازی ندارند تا خودنمایی کنند ، چون از انواع عقده های بیرونی و درونی تهی هستند و همین امر باعث می شود کارهای بزرگ خود را هیچ هم نبینند ، استاد مرتضوی از تبار این مردان بزرگ است .

  در زمینه علمی و امر تدریس و آموزش ، هرچند کتاب های ایشان در داخل ایران بعضاً مورد توجه قرار نمی گیرد و بخاطر اخلاص ایشان گفته های بعضی مربیان بزرگ در مورد کتب ایشان ، اجازه انتشار نمی یابد ، امّا بد نیست بدانیم که همین کتاب تئوری های بنیادین شطرنج و آخر بازی ایشان اگر به زبان های دیگر ترجمه شود ، مطمئناً در آموزشگاه های کشورهای صاحب نام شطرنج طرفداران پروپاقرصی پیدا می کند . امّا به اصطلاح ما حجاب معاصرت باعث می شود قدر ایشان مغفول بماند . براساس همان مثل مشهور «آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم» استاد در کنار ماست و متأسفانه از استرالیا و ... می آیند و از استاد درس می گیرند ، ولی بعضاً بعضی والدین گول متقلبین تازه به دوران رسیده را خورده و پول و وقت خود را حیف می کنند و هدر می دهند ، در حالیکه گاهی 10 جلسه لِک و لِک کردن بعضی ها را استاد در یک جلسه بیان می کنند و با یک اشاره جهت دهی در روند تفکر شطرنجی شاگرد به وجود می آورند که اگر بگیرد و بفهمد می تواند خودش گلیمش را از آب بیرون بکشد .


                                                                                                                                  



  یک جنبه دیگر نیز که خیلی ها از قِبَل ایشان سود برده و نمک خورده اند و بعضاً نمکدان شکسته اند ، شاگرد پروری ایشان است که ایشان همیشه سعی می کنند نقاط قوت و ضعف شاگردانشان را بدرستی بشناسند و با هدایت صحیح آن ها در شکوفایی شاگردان تلاش کنند . خود بنده بارها این را مشاهده کرده یا شنیده ام . امیدوارم کاری را که به توصیه استاد کم و بیش دارم پیگیری می کنم به ثمر بنشیند و بزودی بعضی یادداشت ها که می تواند در رشد شطرنج تأثیری ولو اندک داشته باشد را منتشر کنم .    

  در پایان فقط می توانم امیدوار باشم تا خداوند توفیق عطا نموده تا بتوانیم ارزش این سرمایه های بی نظیر انسانی را در این رشته و بسیاری رشته های دیگر بدانیم .

   این یادداشت در حال تکمیل است و به امید الاهی سلسله وار می خواهد به بزرگان و اساتید و پیشکسوتان این رشته بپردازد .

  • morteza jalali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی