امروز با بچه ها کمی
تمرینات آچمزی را حل نمودیم . یزدان سوغاتی نیاورد و گفت : آقا وقت نشد خودمان هم
سوغاتی بخریم ، چون خیلی عجله ای رفتیم و برگشتیم . ما هم گفتیم : یزدان خان !
بابا حالا ما یه حرفی زدیم ، زیاد جدی نگیر !
در ادامه سرفصل های این ترم
باز هم چند وضعیت نمونه وار در آخر بازی را برای بچه ها معرفی کردیم و به حلّ و
بررسی آن ها پرداختیم . نکته ای که خودم در این بررسی ها و کار با بچه ها فهمیدم
اینست که بچه ها در فهم و حل این نمونه ها خیلی خوب عمل می کنند و وقتی سرحال
باشند و با توجه سؤالات را جواب می دهند همیشه موفق بوده اند ، ولی چون مسائل یاد
گرفته شده را تکرار و تمرین نمی کنند ، بعد از مدتی یادشان می رود . در حالیکه
باید با تمرین و تکرار زیاد مسائل و نمونه ها برایشان مثل حرکت مهره ها بسیار ساده
و سریع انجام شود .